English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
prompt book نسخه سخن رسان
Other Matches
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt عکس العمل
prompt to go اماده برای رفتن
prompt to go اماده رفتن
what is the prompt مهلت ان چقدراست
prompt نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompt نقدی
prompt سریع کردن
prompt بیدرنگ
prompt بفعالیت واداشتن
prompt برانگیختن
prompt سریع عاجل
prompt اماده
prompt چالاک سوفلوری کردن
prompt سریع
prompt فوری
for prompt cash فی المجلس
for prompt cash نقدا`
prompt dower مهر معجل
cash prompt نقد فوری
prompt side قسمتاضطراری
dos prompt اعلان DOS
dot prompt نقطه اعلان
prompt deployment گسترش مناسب
prompt deployment گسترش فوری
prompt delivery تحویل فوری
prompt dower مهر عندالمطالبه
prompt box جای سخن رسان یا سوفلور
prompt payment پرداخت فوری
prompt radiation تشعشع کامل
system prompt اعلان سیستم
opposite prompt side طرفکاملابرعکس
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
This company guarantees prompt delivery of goods. این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
by the book کتابی
book one کتاب نخست
book one جلد نخستین
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
book value بهای دفتری
book بداخلاق
your book کتاب شما
book value ارزش ثبت شده در دفتر
by the book ازروی کتاب
your book کتابتان
that is my book این
that is my book کتاب من است
the a of a book خوانندگان کتابی
the book is out of p کتاب تمام شده است
this book is yours این کتاب مال شما ست
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
that book این کتاب
very many book کتابهای خیلی زیاد
it was a p to another book مقدمه کتاب دیگربود
with out book برون سند کتابی ازبر
i will t. you for the book شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
you are welcome to my book بفرمایید از کتاب بنده استفاده کنید
i had never seen such a book من هرگز چنین کتابی ندیده ام
here is my book کتاب من اینها
here is my book اینست کتاب من
that book ان کتاب
to book something چیزی را سفارش دادن
book اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
book شماره بازیگرخطاکار
book دفتر
book ثبت کردن
to book something چیزی را رزرو کردن
book value ارزش دفتری
book رزرو کردن توقیف کردن
book درکتاب یادفترثبت کردن
book کتاب
book مجلد دفتر
book فصل یاقسمتی از کتاب
what is this book worth? این کتاب چقدر ارزش دارد
white book کتاب سفید
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
have one's nose in a book <idiom> دائم سر توی کتاب داشتن
to consult a book از کتاب فال گرفتن
that book will immortalize him ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to gut a book جوهرمطالب کتابیراکشیدن
to license a book اجازه چاپ کتابی را دادن
to put any one through a book کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
word book فرهنگ لغات
waste book دفتر باطله
word book لغت نامه
tou book لباس تکواندو
to wade through a book بکندی وزحمت کتابی راخواندن
word book دیکشنری
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
white book ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
to consult a book سرکتاب باز کردن
to bring to book حساب پس گرفتن
book a seat جا رزرو کردن
thank tou for that book متشکرم
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
text book رساله
text book کتاب اصلی دریک موضوع
text book کتاب درسی
telephnone book دفتر تلفن
service book کتب مذهبی
service book کتب دعا
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
phone book دفتر حاوی شمارههای تلفن
to bring to book بازخواست کردن از
time book دفتر ثبت ساعات کار
have one's nose in a book <idiom> کرم کتاب خوانی داشتن
the book is print کتاب برای فروش موجودایت
the book is print کتاب زیر چاپ است
the book is my property کتاب مال من است
edition [ed.] [of a book] ویرایش [کتابی]
edition [ed.] [of a book] چاپ [کتابی]
to subscribe for a book پیش ازانتشارکتاب تعهدخریدیک یاچندجلدانراکردن
run book دفتر رانش
To bind a book. کتابی را جلد کردن
guest book دفترچهمیهمانها
exercise book کتابتمرین
when reading a book در حال خواندن کتابی
cookery book کتابآشپزی
the forthcoming book کتابی که به زودی به فروشگاه می آید
code book کتابرمزگشا
book token کارتخریدکتاب
address book دفترچه تلفن
book keeping حسابداری [حسابداری]
People of the Book پیروان کتاب مقدس [ دین]
throw the book at <idiom> شدیدا مواخذه کردنبخاطر شکستن قانون
She was reading the book to herself. کتاب را آهسته ( پیش خودش) می خواند
You wI'll benefit by this book . از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
rule book کتابقانون
rent book کتابچهایکهدرآنمبلغکرایهذکرشدهباشد
reference book کتابمرجع
What is the title of the book ? عنوان این کتاب چیست ؟
She laid the book aside . کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
phrase book لغتنامهمسافرت
pension book برگهایکهوجهیکهبایستپرداختشوددرآندرجشدهاست
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
bound book کتابپربرگ
book of matches جعبهکبریت
book plate برچسب کتاب
spine of the book تیرهپشتیکتاب
word book واژه نامه
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
year book سالنامه
word book کتاب لغت
woman of the book کتابیه
comic book کتاب کاریکاتور
word book کتاب لغت
word book قاموس
book plates برچسب کتاب
comic book کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
book ends کتابنگهدار
appointment book دفترچهقرارملاقاتها
telephone book راهنمای تلفن
telephone book دفتر تلفن
phone book کتاب راهنمای تلفن
log book رخداد نامه
log book رخداد نگاشت
log book دفتر رخدادهای روزانه
winter book تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
run book دفتر اجرا
gun book دفترچه خدمت توپ
call book دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
bring to book بازخواست کردن از
bell book دفتر موتورخانه
book review مقاله درباره کتاب
book review انتقاد از کتاب
book og kings سفرملوک :نام یکی ازکتابهای عتیق
book og kings کتاب پادشاهان
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
book of psalms مزامیر داود
book of psalms زبور داود
book of proverbs کتاب امثال حضرت سلیمان
book of account دفترحساب
book of account دفتر روزنامه
chap book کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
check book کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
guide book راهنمای مسافران
guide book کتاب راهنما
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
fly book قوطی مگس ساختگی
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
day book دفتر روزنامه
copy book دفتر کپیه
condition book کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
class book کتاب کلاسی
book of psalms زبور حضرت داود
cheque book دسته چک
cheque book دفترچه چک
book of account دفتر کل
book move حرکت کتابی شطرنج
black book کتاب سیاه
black book دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
bill book دفتر بروات
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
account book دفتر حساب
accession book فهرست کتب یک کتابخانه که به سایر کتب ضمیمه شود
talking book صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
statute book قوانین موضوعه
statute book کتاب قانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com