Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 55 (1 milliseconds)
English	Persian
proportional taxation	مالیات تناسبی
Other Matches
proportional	نسبتی
mean proportional	واسطه هندسی
proportional	نسبی
proportional	متقابل یا هماهنگ
proportional	همزمان
proportional	تناسبی
proportional	به نسبت
proportional	متناسب
proportional spacing	فضادهی مناسب
proportional representation	گزینش برپار
proportional clothing	لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
proportional growth	رشد تناسبی
proportional limit	حد نسبی
proportional limit	حد خطی
proportional navigating	هدایت موشک به طورهماهنگ با مسیر تعیین شده
proportional spacing	سیستم چاپ که در آن هر حرف نسبت به اندازه اش فضای خالی بعد از خود دارد.
proportional tax	مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
proportional tax	مالیات نسبی
proportional tax	مالیات تناسبی
proportional spacing	فاصله دهی مناسب
proportional parts	بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
proportional representation	انتخابات نسبی
taxation	مالیات
taxation	وضع مالیات
taxation	مالیات بندی مالیات
proportional pie graph	نمودار گرد متناسب
adjustable proportional module	نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
proportional tax system	نظام مالیات تناسبی
proportional liability partnership	شرکت نسبی
proportional income tax	مالیات بر درامد تناسبی
regressive taxation	مالیات کاهنده
regressive taxation	مالیات نزولی
taxation of costs	مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
taxation of monopoly	مالیات بر انحصار
value added taxation	مالیات بر ارزش افزوده
direct taxation	مالیات مستقیم
excessive taxation	مالیات بندی بیش از حد
direct taxation	اخذ مالیات بصورت مستقیم
indirect taxation	مالیات غیرمستقیم
exemption from taxation	معافیت از مالیات
incidence of taxation	اثر مالیات
incidence of taxation	تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
double taxation	مالیات مضاعف
progressive taxation	مالیات تصاعدی
double taxation	مالیات بندی مضاعف
incidence of taxation	انتقال مالیات
burden of taxation	بار مالیاتی
benefit theory of taxation	نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	معاف از مالیات
nonneutralities of income taxation	خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
excess burden of taxation	بار اضافی مالیات
ability to pay principle of taxation	اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com