Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
English
Persian
proto star
پیش ستاره
Other Matches
proto
نخستین
proto
بدوی
proto
اصلی
proto
مهم ترین
proto planets
سیارههای اولیه
proto galaxy
کهکشان اولیه
proto arabic
عربی بدوی
co-star
نقش مشترک داشتن
all star
تیم تمام ستاره
all-star
تیم تمام ستاره
co-star
همبازی
co-star
همبازیگر
two star
دریا دار
two star
سرلشکر
two star
دوستارهای
d. star
ستاره جفتی
co-star
همبازیگری کردن
five star
افسر پنج ستارهای
star
نجم
star
نشان ستاره اختر
star
کوکب
star
باستاره زینت کردن
star
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star
نوعی قایق دونفره
star
انجم
star
ستاره
star handle
دستگیره گردان
star network
شبکه ستارهای
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
star of bethlehem
ستاره بیت اللحم
star cloud
سحابی ستارهای
star of bethlehem
عیسی
star program
برنامه کامل
star grass
هر نوع گیاه گل ستارهای
star globe
ستاره یاب کروی
star finder
ستاره یاب
star cloud
ابری ستارهای
star nebula
ابری ستارهای
star nebula
سحابی ستارهای
star connection
اتصال ستارهای
star connection
اتصال ستاره
star crossed
بدشانس
star crossed
دارای ستاره نحس
star drag
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
star program
بدون خطا اجرا شود
star sapphire
یاقوت کبود درخشان
the north star
ستاره قطبی یا شمالی
word star
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
Star Wars
جنگ فضایی
star diagonal
ستارهمورب
star facet (8)
تراشستارهای
film star
ستارهیکفیلم- سوپراستار
rising star
آیندهدار باآتیه
star sign
علامتزودیاک
star-studded
فیلمیااجرائیکهستارههایزیادیدرآنبازیمیکنند
lucky star
<idiom>
ستاره بخت واقبال
star design
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
star circuit
مدار ستارهای
star chart
نقشه ستارگان
star chamber
جابرانه وسری
star shell
گلوله نورافشان
star shell
گلوله منور
star spangled
مزین به ستاره
star spangled
ستاره نشان
star thistle
قنطوریون ستارهای گل توری
star turn
موضوع مهم وقابل توجه
star voltage
ولتاژ ستاره
star washer
واشر ستاره ای
star anise
بادیان ختایی
star bit
بیت ستاره
star catalogue
فهرست ستارگان
star chamber
دادگاه عالی مدنی وجنایی
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
radio star
اختر رادیو
shooting star
ستاره ثاقب
blazing star
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
campaign star
نشان جنگی ستاره
cascaded star
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
day star
ستاره بامداد
day star
خورشید
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
double star
دوتایی
double star
دوگانه
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
dwarf star
ستاره کوتوله
Energy Star
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
evening star
ناهید
blazing star
ستاره دنباله دار
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
shooting star
تیرشهاب
Pole Star
Polaris
shooting star
شهاب ثاقب
Pole Star
ستاره قطبی
Pole Star
جدی
falling star
شهاب
falling star
ثاقب
falling star
تیرشهاب
falling star
حجر سماوی
falling star
تیر شهاب
falling star
شخانه
binary star
دوتایی
evening star
زهره
evening star
برجیس
evening star
مشتری
moring star
شباهنگ
moring star
زهره
morning star
ستاره صبح
morning star
زهره
morning star
ستاره بامدادی
multiple star
ستاره چندگانه
neutron star
ستاره نوترونی
north star
ستاره قطبی
north star
ستاره شمالی
north star
جدی
interconnected star
اتصال زیگزاگی
pulsating star
ستاره ضربان دار
pulsating star
ستاره تپنده
moring star
ستاره صبح ناهید
gaint star
ستاره غول
giant star
ستاره بزرگ و درخشان
fixed star
ستاره ثابت
evening star
ستاره شامگاهی
jet star
نوعی هواپیمای کوچک حمل ونقل چهار موتوره جت
moring star
ستاره بامداد
evening star
عطارد
fixed star
ثوابت
Guernsey Star-of-Bethlehem
سیر ناپل
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
hitch one's wagon to a star
<idiom>
دنبال هدف رفتن
open star cluster
خوشه باز ستارهای
born under an unlucky star
بد اختر
heliacal rising of a star
طلوع نمودارستاره پیش ازخورشید
heliacal setting of a star
افول نمودارستاره پیش ازخورشید
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
star delta switch
کلید ستاره مثلث
bronze star medal
مدال ستاره برنز
bronze service star
نشان خدمت برنزی
section of a follicle: star anise
قسمتهایمختلفبرگه
The box office star of 1980.
پول ساز ترین هنر پیشه سال 1980
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com