English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English Persian
provisional driver راننده تازه کار ارابه
Other Matches
provisional موقت
provisional شرطی
provisional به طور موقت
provisional مشروط
provisional <adj.> موقتی
provisional شرطی مشروط
provisional scrip تصدیق موقت سهام
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
provisional scrip تصدیق موقت
provisional order دستور موقت اداری
provisional frame ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
provisional statement صورت وضعیت موقت
driver اتومبیل ران
driver محرک
driver راننده
driver شوفر سورچی
driver گاری چی
driver مرحله تحریک
driver چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver راننده اتومبیل راننده ارابه
driver برنامه راه اندازی
driver راه انداز
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
driver راننده گرداننده
screw driver اچار پیچ گوشتی
screw driver پیچ گوشتی
screw driver اچار پیچکشی
quill driver قلم زن
quill driver نویسنده
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
stake driver بوتیمار معمولی امریکایی
train driver راننده قطار
winch driver winchoperator : syn
owner-driver رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
driver's licence گواهینامهرانندگی
driver's cab کابینلکوموتیوران
cab driver تاکسیران
cab driver رانندهی تاکسی
winch driver متصدی دوار
water driver مقنی
test driver برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
stake driver تیرکوب
printer driver برنامه راه انداز چاپگر
slave driver نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
database driver برنامه راه انداز پایگاه داده
catch driver راننده اجیر ارابه
camel driver شتردار
camel driver ساربان
bus driver راننده اتوبوس
bus driver محرک گذرگاه
assistant driver کمک راننده
assistant driver شاگرد شوفر
ass driver خرران
ass driver خرک چی
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
mule driver قاطر چی
mule driver استربان
peripheral driver محرک جنبی
pile driver تیرکوب
line driver محرک خط
line driver خط ران
pile driver ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
engine driver لوکوموتیوران
pile driver شمعکوب
elephant driver پیلبان
driver's mate شاگرد راننده
driver's dormitory خوابگاه رانندگان
driver unit واحد محرک
locomotive driver [British E] راننده قطار
steam pile driver دنگ بخاری
blocking oscillator driver راه انداز اوسیلاتور انسدادی
cordless drill driver دریل برقی [دریلی که با باطری کار می کند] [ابزار]
steam pile driver شمعکوب بخاری
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver آدم فضول
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea. <proverb> اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to pass your driver's license test at the first attempt آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com