Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
purchasing power of money
قدرت خرید پول
Other Matches
purchasing power
قدرت خرید
purchasing power
توان خرید
current purchasing power
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
purchasing power parity
برابری قدرت خرید
current purchasing power
قدرت خرید فعلی
real purchasing power
قدرت خرید واقعی
purchasing power parity
نرخ نسبی مبادله
f. purchasing
سلف خری
f. purchasing
پیشخریه
purchasing
خرید
purchasing
خریدن
purchasing patterns
الگوی خرید
purchasing department
قسمت خرید
purchasing department
دفتر خرید
purchasing officer
مسئول خرید
purchasing office
دفتر خرید
purchasing officer
مامور خرید
purchasing analyst
تحلیل گر خرید
forward purchasing
پیش خرید
purchasing research
تحقیق در خصوص خرید
purchasing office
قسمت خرید
forward purchasing
سلف خری
automated purchasing
خرید بصورت اتوماتیک
institute of purchasing and supply
موسسه خرید و عرضه
Protection money. Racket money.
باج سبیل
Money for jam . Money for old rope .
پول یا مفتی
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
money begets money
<idiom>
پول پول می آورد
f. money
پول فراوان
value of money
ارزش پول
money
پول
take in (money)
<idiom>
رسیدن
money on d.
وجه امانعی
He is in the money.
پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
money on d.
پول سپرده
we are want of money
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
his money is more than can
ازانست که بتوان شمرد
value for money
ارزش پول
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
his money is more than can
پولیش بیش
value for money
قدرت خرید پول
he is f. of money
پول فراوان دارد
be in the money
<idiom>
پول پارو کردن
be in the money
<idiom>
در پول غلت خوردن
even money
مبلغ مساوی در شرط بندی
money
اسکناس
money
سکه
money
مسکوک ثروت
near money
شبه پول
money
جایزه نقدی
near with one's money
خسیس
he pays his own money
پولش را خودش میدهد
he pays his own money
نه اینکه از پول خودش یا پول خودش رامیدهد
penury of money
قحط پول
possession money
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
height money
اضافه بهای کار در ارتفاع
head money
جایزه اوردن سر
head money
جنایتکار
passage money
خوراک
passage money
کرایه مسافر
possession money
حق النسبی
passage money
غذا
he made his money f.
پول خودرابه باد داد
he brought more money
قدری دیگر پول اورد
he coins money
گویی پول سکه میزند
hardly earned money
پول سخت بدست امده
he has a rage for money
برای گرد کردن پول شهوت
passage money
راه
passage money
تاکردن
passage money
معاش کردن
penury of money
کمیابی پول
he has a rage for money
دارد
possession money
حق الاجرا
he is pressed for money
از بی پولی در مضیقه است
he brought more money
باز پول اورد
functions of money
نقش پول
deficient in money
کم پول
dispatch money
جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
dispatch money
پاداش سرعت کار
door money
پول دم در
door money
دری
door money
ورودیه
ready money
پول نقد
earnest money
بیعانه
earnest money
پیش بها
ready money
پول فراهم شده
requistion for money
درخواست
role of money
نقش پول
demand for money
تقاضا برای پول
money demand
تقاضا برای پول
retention money
پول گرویی
retention money
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
despatch money
جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
despatch money
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
requistion for money
پول
earnest money
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money
پیش پرداخت
for the sake of money
پول
for the sake of money
بواسطه پول
ready money
پول موجود
free with ones money
ولخرج
purchase money
در CL ثمن
promotion money
دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
fiat money
پول رایج اعتباری
prize money
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
for the sake of money
برای
folding money
اسکناس پول کاغذی
purchase money
قیمت جنس
deficient in money
بی پول
raise money
جمع اوری کردن پول
raise money
فراهم کردن پول
quantity of money
مقدار پول
fiat money
پول بدون پشتوانه
functions of money
وفائف پول
passage money
کرایه
money income
مزد و حقوق
money income
درامد پولی
money in circulation
پول در گردش
money in advance
پیش پرداخت مساعده
money in advance
بیعانه
money illusion
خطای پولی
luck money
پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
money illusion
توهم پولی
money grubber
لئیم
money grubber
مال اندوز
money lender
وام دهنده
money lender
صراف
money making
پول گرد کن
money maker
پول گرد کردن
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
lavish of money
ولخرج
lavish of money
پول تمام کنlark
money list
لیست پرداخت حقوق
money list
لیست حقوق
money lender
پول به بهره گذار
money lender
پول وام ده
money lender
نزول خوار
money functions
وفائف پول
money for expenditure
نفقه
money for expenditure
خرجی
money capital
سرمایه پولی
minted money
پول فلزی
money and banking
پول و بانکداری
money back
تضمین پرداخت
money bag
کیسه
money bag
کیف
money bag
دارایی دولت
money bag
ادم خر پول
money box
صندوق دستگیری
money box
صندوق اعانه
money changer
صراف
money for months
دوماه است
stream of money
جریان پول
managed money
پول اداره شده
managed money
پول نظارت شده
money flow
جریان پول
money exchange
تبدیل پول
money exchange
صرف
money creation
ایجاد پول
money creation
انتشار پول
money box
غلک
high money
پول گران
money worth
پول بها
money worth
بهای پول
money worth
برابر پول
money wage
مزد پولی
hot money
پول داغ
hot money
پول فرار
hot money
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
hot money
پول فعال
hot money
پول متحرک
his money was p spent
یک قسمت ازپولش خرج شد
i owe some money to you
یک پولی به شما بدهکارم
onother's money
پول شخصی دیگر
onother's money
پول دیگری
odd money
یک اسکناس 01 ریالی
oceans of money
یک دنیا پول
neutrality of money
بدون تاثیربودن پول
neutrality of money
خنثی بودن پول
quasi money
شبه پول
mortgage money
پول قرضی
mortgage money
پول رهنی
money worth
چیزی که بپول بیزرد
i am pushed for money
ازبی پولی درفشار
i am pushed for money
هستم
money supply
عرضه پول
money on deposit
وجه امانی
money off offer
فروش با تخفیف
money of account
پول محاسباتی
money multiplier
ضریب بهم فزاینده پول
money matters
امور پولی
money making
پول بهم زنی
it is a question of money
موضوع پول است
it is a question of money
موضوع بسته به
it is a question of money
پول است
money making
پول بهم زدن پول جمع کنی
money on deposit
پول سپرده
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
i lent him what money i had
هرچه پول داشتم به او وام دادم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com