Dictiornary-Farsi | quarter binding | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 113 (4 milliseconds)

English	Persian
quarter binding	جلدی که تنهاته ان چرم دارد


Other Matches

binding	لازم الاجرا
binding	اجباری
binding	انقیاد صحافی
binding	جلد
binding	دورپیچی
binding	مهار کردن بار در روی پالت
binding	صحافی کردن به هم بستن
binding	وسیله حفظ پاروی اسکی روی اب قسمت نواردار نیزه
binding	نافذ
binding	لازم الاجرا لازم
binding	اتصال
binding	سفت شدن
binding	شیرازه
it is binding on me	برای من الزام اوراست
not binding	غیر لازم
binding	فیکساتور اسکی
binding	شیرازه بافی
binding	الزام اور
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
safety binding	نوارامنیت
front binding	روپوشجلویی
back binding	گیرهپشتچوباسکی
binding reiforcement	ارماتور دورپیچی
binding offset	حاشیه جبران شیرازه
binding material	مصالح چسبنده
binding force	سندیت
layer binding	دورپیچی سفرهای
binding post	پیچ اتصال
binding time	زمان انقیاد مرحلهای که در ان مترجم شکل زبان ماشین نام ها وادرس ها را جایگزین انهامیکند
binding time	هنگام انقیاد
binding screw	کلم کابل
binding screw	ترمینال
binding screw	پیچ اتصال
binding potential	پتانسیل بستگی
circuit binding	جلو لبه دار
half binding	جلدنیم چرم
helical binding	دورپیچی مارپیچ وار
in binding form	به وجه ملزم
binding energy	انرژی بستگی
binding energy	انرژی پیوندی
binding cover	پوشش تعهد شده
armature binding wire	سیم بست ارمیچر
rubble with binding material	سنگچینی با ملات
total binding energy	انرژی بستگی کل
nuclear binding energy	انرژی اتصال هستهای
quarter	اقامتگاه
on the quarter	در جهت پاشنه ناو
quarter	محله
quarter	بخش ربعی
quarter	به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
quarter	مدت سه ماه برزن
quarter	ربع
quarter	یک چارک چهارک
three-quarter	سه ربع
three-quarter	سه چهارم
to ask for quarter	بخشش طلبیدن
to ask for quarter	دخیل شدن
to ask for quarter	زنهارخواستن
to ask for quarter	امان خواستن
last quarter	تربیع دوم
quarter	پناه بردن به
quarter	زنهار دادن
quarter	یک چهارم
quarter	کوی بخش
quarter	یک چهارم زمان مسابقه قسمت عقبی کناره قایق
quarter	برزن
quarter	چهار یک
quarter	زنهار
quarter	چارک
first quarter	تربیع اول
quarter-deck	ربععرشه
turing this quarter	در این سه ماهه
three-quarter coat	کتسهربع
the industrial quarter of the	محله صنعتی شهر
cross-quarter	[آرایش گل چهار برگی]
to cry quarter	فریادامان یادخیل زدن
to give quarter	زنهاردادن
to give quarter	امان دادن
quarter session	محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
quarter [year]	دوره سه ماهه
three-quarter sleeve	آستینسهربع
quarter [year]	سه ماه
nose of the quarter	دماغهیکچهارمی
residental quarter	منطقه مسکونی
quarter wind	باد موافق
quarter staff	نیزه چوبی
quarter day	موعدپرداخت
quarter day	روز پرداخت قسط
quarter brick	کلوک
quarter boom	تیرک پاشنه
quarter boom	بوم پاشنه
four quarter hold	ایپون
four quarter hold	ضربه فنی
admiral's quarter	بخش سرفرماندهی
quarter-finals	یک چهارم نهایی
quarter-final	یک چهارم نهایی
quarter deck	پاشنه
quarter ditch	نهری که اب جویهای کوچک را جمع اوری کرده و به کانال تخلیه هدایت میکند
quarter horse	اسب کوتاه وپر طاقت
quarter sessions	دادگاه استینافی
quarter phase	دو فاز
quarter of an hour	یک چهارم سده
quarter note	نت یک چهارم
quarter moon	تربیع
quarter landing	پاگرد پله با 081 درجه گردش
quarter hour	ربع ساعت
quarter hour	پانزده دقیقه
quarter horse	اسب پرتحمل
quarter final	یک چهارم نهایی
center of quarter circles	مرکز یک چهارم دایره ها
open quarter wave line	خط ربع موج باز
shorted quarter wave line	خط ربع موج بسته