English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
quick format دستوری
quick format که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
Other Matches
format تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
format قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
format داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
format روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format حفافت حافظه و..
format روش ذخیره سازی داده آدرس حاوی بیتهای صفحه انتخاب شده
format FORفرمان AT
format قواعد دستورات زمان اسمبلی
format روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format مرتب کردن متن به طوری که به صورت چاپی روی کاغذ فاهر شود
format قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format قوانین مربوط به ذخیره سازی یا ارسال داده
format تنظیم دیسک خالی با نوشتن اطلاعات محل شیار و کنترل روی آن
format 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
format با استفاده فیلدهای عملوند و عملیات و برچسب
format فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند
format استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format متن
format تعداد حروف که روی صفحه نمایش قابل نمایش اند. با دادن طول سط ر و ستون
format حدود و مشخصات فرش
format ابعاد و چهارچوب فرش
V format ساختار داده که درآن دکوردهای با طول مختلف ذخیره شده اند با یک مشخصات ابتدایی که طول آنها را نوشته است
format قطع
format نمونه
format قالب بندی کردن
format فرم
format قالب هیئت
format نسبت
format اندازه شکل
image format اندازه فیلم عکاسی
global format فرمت کلی
image format اندازه شیشه عکاسی
record format قالب رکورد
general format فرمت کلی
free format در قالب ازاد
format file فایل قالب بندی
format file فایل فرمت
logical format قالب بندی یا فرمت منطقی
numeric format قالب عددی
numeric format فرمت عددی
order format قالب دستور
order format قالب سفارش
physical format قالب بندی فیزیکی
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
variable format با قالب متغییر
record format قالب مدرک
range format قالب دامنه
format effector تاثیرکننده قالب
cell format قالب سل
data format قالب داده ها
bi margin format نقشه دو حاشیهای
card format قالب کارت
cell format فرمت سل
address format قالب نشانی
document format قالب مدرک
document format فرمت مدرک
file format قالب فایل
file format فرمت فایل
fixed format قابل ثابت
low level format فرمت سطح پایین
native file format قالب فایل اصلی
graphics file format فرمت فایل نگارهای
pict file format قالب فایل PICT
proprietary file format روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
proprietary file format قالب فایل اختصاصی
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
medium format SLR (6 x 6) شکلمتوسطSLR
interchange file format استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
data interchange format استانداردی در میان سازندگان نرم افزار که اجازه میدهدتا داده از یک برنامه برای برنامههای دیگر قابل دسترس باشد
international file format استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
fixed numeric format قالب عددی ثابت
high level format فرمت یا قالب بندی سطح بالا
free field format در قالب ازاد میدانی
data interchange format file فایل با فرمت مبادله
tagged image file format قالب فایل تصویر نشاندار
tag image file format قالب فایل استاندارد برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی
quick en تندشدن
quick en زنده کردن نیروبخشیدن به
quick تند
quick تند و سریع
quick سریع یا بدون اتلاف زمان
quick en جان دادن
quick en تندکردن
quick en روح بخشیدن
quick out نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
to the quick ازته
quick چست
quick فرز
quick جلد سریع
quick زنده
to the quick کاملا
to the quick زیادازته
to the quick بی نهایت سراسر
quick چابک
quick silver طبع سیمابی جیوه زدن به
quick sighted تیزبین
quick sighted زیرک
quick sight بینایی تیز
quick silver سیماب
quick silver جیوه
quick sight تیزبینی
double quick باقدم تند رفتن
quick march گام برداری تند
quick march راهپیمایی تند
quick match فتیله توپ یا ترقه
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick march قدم رو
quick recovery رونق سریع
quick recovery بهبود سریع
quick sand ماسه روان
quick scented دارای شامه تیزیاتند
quick set گرفتن فوری بتن
quick march مارش تند
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick step گام تند
quick witted تیز هوش
double quick قدم تند
she is quick with child جنبش بچه رادرشکم حس میکند
super quick فوق انی
super quick ماسوره فوق انی
the quick and the dead زندگان ومردگان
quick fix راهحلسریعونهدائم
quick eye چشم تیز [تیزبین]
quick wit تیزهوشی هوش تیز
quick wit هوش زیاد
quick step قدم تند
quick temper تندی
quick temper تندخویی
quick temper تیزمزاجی
quick tempered تند مزاج
quick time سر قدم بلند
quick time قدم تندرو
quick time قدم تند مارش تند با سرعت 021
i ran as quick as i could هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
quick action عمل ضربتی انی
quick asset دارائی نقدی
quick assets موجودی نقدشو
quick basic کوئیک بیسیک
quick change بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick clay بتن زنده
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick coupler بست سریع در لولههای ابرسانی
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
quick ear گوش تیز
quick eared تیزگوش
quick action عمل انی ماسوره
quick access با دست یابی تند
in quick succession تندپشت سرهم
kiss me quick زلف
kiss me quick طره
kiss me quick یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
quick ground زمین سست
of a quick temper تند
of a quick temper تیزمزاج
of quick wist زیرک
of quick wist زودفهم
quick gravel ریگ روان
quick gravel دزدریگ
quick eared تیزشنو
quick ening نیروبخش
quick ening مهیج
double-quick قدم تند
quick freeze بسرعت سرد کردن
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick growth رشدسریع
quick growth تندرویی
quick in action جلد
quick in action چابک
quick in action فرز
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime اهک زنده
quick firer تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
double-quick باقدم تند رفتن
quick fading زودگذر
quick fire تیر سریع
quick fire تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick eyed تیزچشم
quick fire نواخت تند
quick ening احیاکننده
quick ening زنده کننده
quick fading بی دوام
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
He was too quick for her and jinked away every time. او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت.
a quick word of advice یک راهنمایی کوچک
quick release system جداکنندهدستگاه
quick change gearbox جعبه دنده نورتون
quick break switch کلید قطع سریع
quick flashing light چشمک زن تند
quick setting cement سیمان تند گیر
quick setting cement سیمان زودگیر
quick access memory حافظه دستیابی سریع
quick break fuse فیوز قطع سریع
quick make and break switch کلید قطع ووصل سریع
quick make and break switch کلید لحظهای
Be slow to promise and quick to perform. <proverb> در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
interrupted quick flashing light چشمک زن تند مقطع
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com