English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
quick sand ماسه روان
Other Matches
quick en جان دادن
to the quick کاملا
to the quick بی نهایت سراسر
to the quick زیادازته
to the quick ازته
quick en زنده کردن نیروبخشیدن به
quick en تندشدن
quick out نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
quick en روح بخشیدن
quick en تندکردن
quick تند
quick فرز
quick چست
quick جلد سریع
quick زنده
quick تند و سریع
quick سریع یا بدون اتلاف زمان
quick چابک
sand ماسه ریختن شن
sand ماسه
sand شن مال یا ریگمال کردن
sand شن
sand ریگ
sand شن کرانه دریا
sand شن پاشیدن
sand سنباده زدن
sand شن ریختن
quick freeze بسرعت سرد کردن
quick in action چابک
quick growth تندرویی
quick growth رشدسریع
quick in action فرز
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
quick lime اهک زنده
quick march راهپیمایی تند
quick march گام برداری تند
quick march مارش تند
quick march قدم رو
quick match فتیله توپ یا ترقه
quick fuse ماسوره انی یا فوق انی ماسوره ضربتی
quick format که تمام داده موجود روی فلاپی دیسک را در حین فرآیند فرمت پاک نمیکند, از فرمت کامل سریع تر است و امکان ترسیم داده را میدهد
quick ening نیروبخش
quick ening مهیج
quick ening احیاکننده
quick eyed تیزچشم
quick fading زودگذر
quick fading بی دوام
quick fire تیر سریع
quick fire تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
quick fire نواخت تند
quick firer تفنگی که پیاپی میتواندتیراندازی کند
quick format دستوری
quick in action جلد
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
quick recovery رونق سریع
quick temper تیزمزاجی
quick tempered تند مزاج
quick time سر قدم بلند
quick time قدم تندرو
quick time قدم تند مارش تند با سرعت 021
quick wit هوش زیاد
quick wit تیزهوشی هوش تیز
quick witted تیز هوش
she is quick with child جنبش بچه رادرشکم حس میکند
super quick فوق انی
super quick ماسوره فوق انی
the quick and the dead زندگان ومردگان
quick fix راهحلسریعونهدائم
quick eye چشم تیز [تیزبین]
quick temper تندخویی
quick temper تندی
quick recovery بهبود سریع
quick ening زنده کننده
quick scented دارای شامه تیزیاتند
quick set گرفتن فوری بتن
quick sight تیزبینی
quick sight بینایی تیز
quick sighted تیزبین
quick sighted زیرک
quick silver سیماب
quick silver جیوه
quick silver طبع سیمابی جیوه زدن به
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
quick step گام تند
quick step قدم تند
kiss me quick طره
quick action عمل انی ماسوره
double-quick قدم تند
quick access با دست یابی تند
quick gravel ریگ روان
of a quick temper تیزمزاج
double-quick باقدم تند رفتن
of quick wist زودفهم
of a quick temper تند
in quick succession تندپشت سرهم
of quick wist زیرک
kiss me quick زلف
i ran as quick as i could هرچه میتوانستم تند دویدم به تندی هرچه بیشتر دویدم
quick ground زمین سست
kiss me quick یکجورکلاه که درعقب سرقرارمیگیرد
quick action عمل ضربتی انی
quick asset دارائی نقدی
quick coupler بست سریع در لولههای ابرسانی
quick count کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
quick clay بتن زنده
quick ear گوش تیز
quick eared تیزگوش
quick change بازیگری که زودبه زودهیئت خودرابرای بازی دیگرعوض کند
quick eared تیزشنو
quick gravel دزدریگ
double quick باقدم تند رفتن
quick assets موجودی نقدشو
quick basic کوئیک بیسیک
quick disconnect نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
double quick قدم تند
sand pump پمپ شن کش
sand painting نقاشی روی شن
sand mastic ماستیک ماسهای
sand mix ماسه اغشته سرد
sand paper کاغذ سنباده
sand paper کاغذ سنباده زدن به
sand pile توده ماسه
sand pile توده شن
sand pit کان شن
sand piper یلوه
sand pit گود ماسه برداری
sand man لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
sand layer لایه ماسه
sand iron یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
sand crack شکاف درسم اسب
sand crack ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
sand dredger ماشین حفار
sand dredger ماشین مکنده ماسه
sand dressing ماسه پاشی
sand equivalent همسنگ ماسه
sand cushion بستر ماسهای
sand equivalent درجه ماسهای بودن خاک
sand filling ماسه گرفتگی
sand fly یکجور پشه ریز
sand grouse باقرقره شن زار
sand hill ریگ پشته
sand hill ریگ توده
sand clay رس ماسه دار
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to plough the sand کوشش بیهوده یا بی فایده کردن
body sand ماسه پر کننده
beach sand شن زار
uniform sand ماسه یکنواخت
uniform sand ماسه یکدست
sand island جزیرهماسهای
sand shoe کفشماسهای
sand wedge گوهشنریز
sand castle دژشنی
To build on sand. کار بی اساس کردن
sand box جعبه شن و ماسه [مخصوص بازی بچه ها]
building sand خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
built on sand سست بنیاد
sand spout ستون شن که در اثر وزش باددرست میشود
sand stone ماسه سنگ
sand store انبار ماسه
sand storm طوفان ریگ
sand table میز مخصوص شن بازی بچه ها
sand trap فرورفتگی مصنوعی شن درمیدان گلف
sand trap ماسه گیر
sand trap قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
shifting sand شن روان
soft sand شکرسنگ
backing sand ماسه پشت قالب
built on sand ناپایدار
sand castings قطعه ریختگی ماسهای
masonry sand ماسه ملاتی
pit sand ماسه معدنی
marine sand ماسه بادی
detritic sand ماسه فرسایهای
core sand ماسه ریخته گری
rooty of sand چیز ناپایدار یا بی اساس
running sand ماسه بادی
marine sand ماسه دریایی
sand asphalt ماسه اغشته گرم یا سرد
sand lot بازی غیررسمی
dune sand ماسه بادی
masonry sand ماسه بنایی
heap of sand توده ماسه
molding sand ماسه قالب گیری
green sand ماسه تر
sand road راه شنی
graded sand شن درهم
foundry sand ماسه ی ریخته گری
fine sand ماسه ریز
sand bag سستی عمدی در تمرین
sand bagger بازیگر گول زن
sand box ریگ پاش
sand blasting شن پاشی
sand blasting ماسه پاشی
sand blasting ذرات سنگ
sand box شن پاش گردپاش
sand blast شن باران کردن
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
sand bath حمام شن
sand casting ریخته گری ماسهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com