English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 160 (2 milliseconds)
English Persian
quota share treaty قرار سهمیه بندی
Other Matches
quota منع و تحدیدواردات ازاد
quota سهم
quota بنیچه
quota کمیت تعیین شده توسط دولت
quota سهمیه بندی
quota سهمیه
quota sample نمونه سهمیه
sale quota سهمیه فروش
quota sampling نمونه گیری سهمیهای
appointment quota سهمیه ماموریت
quota system نظام سهمیه بندی
quota post شغل دایمی
to fix quota تعیین سهمیه کردن
quota agreement موافقت سهمیه
import quota سهمیه وارداتی
quota post پست دایمی
appointment quota سهمیه مشاغل
quota system سیستم سهمیهای
direct quota tion نقل عین گقته
direct quota tion نقل قول مستقیم
treaty موافقت نامه
treaty معاهده
in treaty مشغول مذاکره و عقد پیمان
treaty پیمان
treaty قرار داد پیمان نامه
treaty عهدنامه
treaty قرارداد
treaty عهد نامه
treaty قرارداد پیمان نظامی
open treaty معاهده باز
peace treaty معاهده صلح
approval to the treaty معاهدهای را تصویب کردن
frontier treaty معاهده مرزی
locarno treaty پیمان لوکارنو
locarno treaty پیمان منعقدبین المان
dunkrik treaty معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
draft of a treaty پیش نویس معاهده
denunciation of treaty الغاء معاهده
denunciation of treaty اعلان
denunciation of treaty نقض معاهده
locarno treaty انگلستان
locarno treaty ایتالیا
interpertation of a treaty تفسیر معاهده
construction of a treaty تفسیر معاهده
conclusion of a treaty انعقاد معاهده
conclusion of a treaty عقد معاهده
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
bilateral treaty معاهده یا معاهدات دو جانبه
dunkrik treaty پیمان دونکرک
prolongation of treaty تمدید مدت معاهده
preamble of a treaty مقدمه معاهده
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
termination of the treaty انقضا مدت معاهده
termination of the treaty فسخ معاهده
warsaw treaty پیمان ورشو
versailles treaty گردید
treaty of friendship عهدنامه مودت
treaty of friendship قرارداددوستی
treaty port بندر پیمانی
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
treaty duty حق متعارف گمرکی
private treaty معامله کالا یا توافق فروشنده وخریدار
rio treaty معاهده ریو
private treaty معامله خصوصی
promulgation of treaty اعلام مفاد معاهده
central treaty organization انگلستان
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
central treaty organization سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
North Atlantic Treaty Organization ناتو
south east asia treaty organization مان در بانکوک است
north atlantic treaty organization (nato سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
north atlantic treaty organization (nato پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
to share out تقسیم کردن
to share out بخش کردن
share-out سهمبندیشده
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share [in] شرکت [سهم] [در]
share حصه
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share باس مورد استفاده
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share دانگ
share شرکت داشتن در سهم بردن
share تقسیم کردن
share بخش
share بهره قسمت
share بخش کردن
share تسهیم کردن
share سهم بردن
share قیچی کردن
share فرض
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share دایرکتوری
share سهم
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
undivided share حصه مشاع
lion's share همهی چیزی
lion's share بزرگترین سهم
lion's share بخش عمده
deferred share سهام موجل
capital share سهم سرمایهای
wage share سهم مزد
market share سهم بازار
lion's share تمام
share list صورت بهای سهام شرکتها
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
earnings per share درامد هر سهم
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
non cash share سهم غیر نقدی
non registered share سهم بی نام
share cropper مستاجر
share holding سرمایه گذاری در سهام
bearer share سهم بی نام
share holder دارنده سهام صاحب سهام
share holder سهامدار
share cropper زارع سهم گیر
privileged share سهم ممتاز
share certificate گواهی مالکیت سهام
share cropper زارع
share in cash سهم نقدی
appointed share حصه مفروز
ordinary share سهام عادی
ordinary share سهام معمولی
registered share سهم با نام
appointed share سهم مفروز
apple share اپل شر
share warrant گواهینامه سهام
share of inheritance سهم الارث
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
fixed share of an heir فرض در ارث
break in share prices کاهش قیمت سهام
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com