English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
radio link پیوند رادیویی
Search result with all words
radio data link ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
Other Matches
T link که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
link اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
link مسیر ارتباطی یا کانال بین دو قطعه یا وسیله
link تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
link تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
link دادهای که در فایل یا برنامه کاربردی دیگری به آن مراجعه شده است
link لیست داده هایی که هر ورودی آدرس بعدی را دارد
link دستور ترکیب یک لیست از فایلهای جداگانه با هم
link قوانین بیان ارسال داده روی کانال
link پیوند
link ارتباط
link-up پیوستن
link-up عمل الحاق
link up پیوستن
link up عمل الحاق
T link اتصال سریع و طولانی داده
link پیوند دادن
link به هم پیوستن
link طرح ISO/OSI که بستههای داده را به اتصال بعدی می فرستد و تصحیح خطا میکند
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
link حلقه زنجیر
link حلقه
link پیونددادن
link جفت کردن
link بهم پیوستن
link متصل کردن
link دانه زنجیر پیوند
link زنجیر قلاب
link میدان گلف
link بند
link رکابی
link شاخه رابط
link عضو اتصال
link رابط
link ملحق شدن دو یکان
link نقطه الحاق
link الحاق ملحق
link اتصال
link حلقه زنجیر نوار فشنگ
link نوار
link boy مشعل دار
end link حلقه انتهایی
end link حلقه پایانی
the connecting link علت
dynamic link پیوند پویا
fusible link عضو ذوب شونده
fuse link رابط فیوز
fuse link فشنگ فیوز
fuse link فیوز باز
drag link عضو کشش
data link محور مخابرات
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
data link راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند
data link پیوند داده
data link تجهیزاتی که اجازه انتقال اطلاعات به صورت یک داده رامیدهد
data link اتصال داده
to link hands دست بهم دادن
drag link اتصال کششی
fusible link اتصال کوچک در یک PLA که میتواند وسیله را موقتا به برنامه وصل کند
fusible link اتصال گداختنی
link bar میله اتصال
link belt نوار فشنگ
link belt نوار حلقهای جداشونده فشنگ
link belt تسمه رابط
link belt تسمه اتصال
link chain زنجیر رابط
link chain زنجیر اتصال
link encryption خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
link attached راه دور
link attached دور دست
sleeve link دکمه زنجیری
saddle link حلقه زین دار
intermediate link حلقه میانی
line link خط اصلی
link register ثبات پیوند
link road راه فرعی
link trainer دستگاه پروازاموز
link attached دور
link fuse فیوز باز
data link پیوند دادهای
coupler link عضو اتصال
compression link حلقهاتصال
cuff link دکمهسرآستین
acetylenic link پیوند استیلنی
acetylene link پیوند استیلنی
missing link حلقه مفقوده
cutter link اتصال
lifting link اتصالدنده
track link اتصالشیار
link-ups عمل الحاق
link-ups پیوستن
split link چاکشاخهایرابط
link verb افعالربطیمثلAppear,Be,Seem
warm link پیوند گرم
causal link رابطه سببیت
cold link پیوند سرد
coupler link لینک اتصال
communications link پیوند مخابراتی
communication link اتثال ارتباطی
communication link رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link تسلسل مخابراتی
communication link پیوند ارتباطی
common link حلقه معمولی
cold link پیوند دستی
radio پیام رادیویی فرستادن
radio بی سیم
radio با بی سیم مخابره کردن
radio با رادیومخابره کردن
radio رادیویی
radio رادیو
a radio رادیو
micro to mainframe link اتصال ریزکامپیوتر به کامپیوتر اصلی
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
open link fuse فیوز باز
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
link lift vehicle حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
data link escape گریز اتصال دادهای
dynamic link library در ویندوز ماکروسافت و OS/2 کتابخانه برنامه ها که از طریق برنامه اصلی قابل فراخوانی است
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
data link control کنترل اتصال داده
infra red link سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
radio day یک روز کار بی سیم یارادیویی
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio detection اکتشاف رادیویی
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio dicipline انضباط رادیویی
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
radio engineering تکنیک رادیو
radio engineering مهندسی رادیو
radio ferquency بسامد رادیویی
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio broadcasting پخش رادیویی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio button دکمه رادیو
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
radio carpal زندی مچی
radio centeral مرکز بی سیم
radio compass قطبنمای رادیویی
radio control فرمان رادیویی
radio beacon برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio control دستگاه کنترل بی سیم
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio wave موج رادیویی
wired radio پخش با سیم
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
pirate radio خبرپراکنیغیرقانونی
radio antenna آنتنرادیویی
radio waves امواج رادیویی
radio mast بخشرادیو
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio tube لامپ رادیو
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio set دستگاه رادیو
radio sextant سکستانت رادیویی
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio silence سکوت رادیویی
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio star اختر رادیو
radio telegraphy تلگراف بیسیم
radio telephony تلفن بیسیم
radio section بخشرادیو
radio telescope رادیوی نجومی
directional radio رادیوی جهت دار
field radio بی سیم صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
radio prospecting کشف معادن با رادیو
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
radio source چشمه اخترواره
radio source چشمه شبه اختری
radio frequency فرکانس رادیویی
radio frequency فرکانس بالا
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio guard نگهبان بی سیم
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
auto radio گیرنده اتومبیل
auto radio رادیوی اتومبیل
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telescope رادیو تلسکوپ
radio telescope تلسکوپ رادیویی
radio telescope رادیوتلسکوپ
radio telescopes رادیوی نجومی
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
radio telescopes رادیوتلسکوپ
radio telephone تلفن بی سیم
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone تلفن بی سیم
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones تلفن بی سیم
radio horizon افق رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
radio operator بی سیم چی
radio altimeter ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com