English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
radio operator متصدی بی سیم
radio operator بی سیم چی
Other Matches
radio رادیو
radio رادیویی
radio با رادیومخابره کردن
radio پیام رادیویی فرستادن
radio بی سیم
radio با بی سیم مخابره کردن
a radio رادیو
operator نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operator شخصی که با کامپیوتر کار میکند
operator وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operator مجموعه عملیات که اپراتور انجام میدهد تا ماشین یا فرآیند درست کار کند
operator عملگر
operator حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
operator شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند
operator تلفنچی
operator ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator عامل
operator اپراتور
operator عمل کننده
operator گرداننده
operator عمگر
operator متصدی
operator عملگر [ریاضی]
operator گرداننده
operator متصدی
operator اپراتور
operator انتساب بیشتر از یک تابع به عملگرا مشخص .
operator تلفن چی
operator مجری
operator کارگردان
operator متصدی ماشین
operator خدمه وسیله
operator متصدی دستگاه
operator کاربر
operator پخشگر
operator تلگرافچی
radio beacon برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio beacon انتن بی سیم
radio beacon بیکن رادیویی
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
radio approach دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
radio altimeter ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio broadcasting پخش رادیویی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio button دکمه رادیو
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
radio carpal زندی مچی
radio centeral مرکز بی سیم
radio compass قطبنمای رادیویی
radio control فرمان رادیویی
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio active دارای تشعشع اتمی
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon افق رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio link پیوند رادیویی
radio match رویارویی رادیویی
radio navigation ناوبری رادیویی
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio prospecting کشف معادن با رادیو
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio receiver گیرنده رادیویی
radio relay رادیو رله
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio active رادیواکتیو
radio guard نگهبان بی سیم
radio control دستگاه کنترل بی سیم
radio star اختر رادیو
radio telegraphy تلگراف بیسیم
radio telephony تلفن بیسیم
radio tube لامپ رادیو
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio wave موج رادیویی
radio waves امواج رادیویی
wired radio پخش با سیم
radio antenna آنتنرادیویی
radio mast بخشرادیو
radio section بخشرادیو
pirate radio خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio silence سکوت رادیویی
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio day یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio detection اکتشاف رادیویی
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio dicipline انضباط رادیویی
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
radio engineering تکنیک رادیو
radio engineering مهندسی رادیو
radio ferquency بسامد رادیویی
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio set دستگاه رادیو
radio sextant سکستانت رادیویی
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
auto radio رادیوی اتومبیل
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
radio telescopes رادیوتلسکوپ
radio telescope رادیوی نجومی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone تلفن بی سیم
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
field radio بی سیم صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
radio telephone تلفن بی سیم
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones تلفن بی سیم
directional radio رادیوی جهت دار
auto radio گیرنده اتومبیل
radio frequency فرکانس بالا
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio telescopes رادیوی نجومی
radio frequency فرکانس رادیویی
radio telescope رادیوتلسکوپ
radio source چشمه شبه اختری
radio telescope تلسکوپ رادیویی
radio telescope رادیو تلسکوپ
radio source چشمه اخترواره
radio telescopes رادیو تلسکوپ
arithmetic operator عملگرحسابی
telegraph operator تلگرافچی
relational operator عملگر رابطهای
telephone operator تلفن چی
unary operator عملگر یگانی
operator's cab بیلمکانیکیعملیاتی
binary operator عملگر دوتایی
binary operator عملگر دودوئی
boolean operator عملگر بولی
boolean operator عملگر جبر بول
assignment operator عملگر جایگزینی
arithmetic operator عملگرمحاسباتی
arithmetic operator نشان حسابی عملگر ریاضی
redirection operator عملگر تعیین جهت
boolean operator عملگر بول
winch operator driver winch
arithmetic operator اپراتور محاسباتی
wireless operator اپراتور بی سیم
incentive operator مقاطعه کار
operator on incentive مقاطعه کار
incentive operator پیمانکار
operator on incentive پیمانکار
incentive operator مقاطعه چی
differential operator عملگر دیفرانسیلی [ریاضی]
clock operator تنظیمکنندهوقت
annihilation operator عملگر نابودی
amateur operator تفنن گر
aggregate operator عملگر جمعی
tour operator شرکتیکهاوقاتتعطیلراتنظیممیکند
Laplace operator عملگر لاپلاس [ریاضی] [فیزیک]
operator on incentive مقاطعه چی
operator console پیشانه متصدی
operator console کنسول اپراتور
machine operator اپراتور ماشین
machine operator اپراتوردستگاه
machine operator کارگردان ماشین
monadic operator عملی که از یک عملوند برای تولید نتیجه استفاده میکند
impedance operator اپراتور مقاومت
impedance operator اپراتورامپدانس
logical operator عملگر منطقی
inequality operator نشانه بیان عدم شادی دو متغیر یا دو مقدار
logic operator اپراتور منطقی
lathe operator تراشکار
keypunch operator منگنه زن
radar operator متصدی رادار
keypunch operator متصدی منگنه زنی
machine operator متصدی ماشین
monadic operator عملگر تکین
comparison operator عملگر مقایسه
comparison operator عملگرمقایسهای
computer operator اپراتور کامپیوتر
concatenation operator عملگر الحاقی
conditional operator عملگر شرطی
operator command فرمان متصدی
nand operator عملگر نقیض و
laplace operator عملگر لاپلاس
console operator اپراتور کنسول
n ary operator عملگر N تایی
dyadic operator عملگر دوتایی
monadic operator اپراتور منط قی فقط با یک عملوند
operator console پیشانه اپراتور
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
radio frequency choke چوک رادیو
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
radio metal locator فلزیاب رادیویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com