Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (2 milliseconds)
English
Persian
radio silence
سکوت رادیویی
Other Matches
silence
خاموش شدن
silence
خموشی
silence
خاموشی
silence
سکوت ارامش
silence
فروگذاری
silence
ساکت کردن
silence
ارام کردن
silence
ایست بی حرکت
silence
قطع اتش جنگ افزار
to keep silence
خاموش بودن
silence
خاموش اتش قطع
to keep silence
خاموش شدن
Silence!
<idiom>
ساکت باش!
silence prevailed
سکوت حکم فرما بود
silence gives consent
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
bribe to silence
حق السکوت دادن
cone of silence
منطقه کور
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
tower of silence
دخمه
to stare any one into silence
کسیرا با نگاه خیره از روبردن
to pass into silence
فراموش شدن
listening silence
به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
to pass into silence
مسکوت عنه ماندن
radar silence
خاموش کردن موقتی رادارها
listening silence
سکوت رادیویی
radar silence
سکوت راداری
to bribe to silence
حق سکوت دادن
Quiet!silence!
خاموش ( ساکت ) !
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
observe silence
سکوت را رعایت کنید
Silence prevailed every where.
سکوت همه جا را فرا گرفته بود
Silence is golden .
<proverb>
سکوت علامت رضا است.
observe silence
رعایت سکوت
silence signifies consent
سکوت علامت رضاست
consent presumed from silence
رضای مستنبط از سکوت
consent cannot be inferred from silence
سکوت علامت رضا نیست
consensus evidenced by silence
اجماع سکوت
The answer to fools is silence.
<proverb>
جوب ابلهان خاموشى است .
radio
رادیو
radio
رادیویی
radio
با رادیومخابره کردن
radio
پیام رادیویی فرستادن
radio
بی سیم
radio
با بی سیم مخابره کردن
a radio
رادیو
radio control
دستگاه کنترل بی سیم
radio detection
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio dicipline
انضباط رادیویی
radio dicipline
انضباط مکالمه بی سیم
radio engineering
تکنیک رادیو
radio engineering
مهندسی رادیو
radio ferquency
بسامد رادیویی
radio fix
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio detection
اکتشاف رادیویی
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio button
دکمه رادیو
radio control
فرمان رادیویی
radio compass
قطبنمای رادیویی
radio centeral
مرکز بی سیم
radio carpal
زندی مچی
radio carpal
وابسته به زندبالاومچ
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio day
یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio frequencies
فرکانسهای رادیویی
radio set
دستگاه رادیو
radio sextant
سکستانت رادیویی
pirate radio
خبرپراکنیغیرقانونی
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
wired radio
پخش با سیم
radio antenna
آنتنرادیویی
radio mast
بخشرادیو
radio section
بخشرادیو
radio waves
امواج رادیویی
radio wave
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio ulnar
وابسته به زندبالاوزندپائین
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio wave
موج رادیویی
radio sonobuoy
بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio star
اختر رادیو
radio telegraphy
تلگراف بیسیم
radio telephony
تلفن بیسیم
radio tube
لامپ رادیو
radio-controlled
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio telescope
رادیو تلسکوپ
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
main radio
اطاق اصلی بی سیم ناو
radio source
چشمه اخترواره
radio source
چشمه شبه اختری
radio frequency
فرکانس رادیویی
radio frequency
فرکانس بالا
radio frequency
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio telephone
تلفن بی سیم
radio guard
نگهبان بی سیم
radio guard
نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon
افق رادیویی
radio interference
پارازیت رادیویی
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
field radio
بی سیم صحرایی
directional radio
رادیوی جهت دار
auto radio
گیرنده اتومبیل
radio telescope
تلسکوپ رادیویی
radio telescope
رادیوتلسکوپ
radio telescopes
رادیوی نجومی
radio telescopes
رادیو تلسکوپ
radio telescopes
تلسکوپ رادیویی
radio telescopes
رادیوتلسکوپ
radio telescope
رادیوی نجومی
radio telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone
تلفن بی سیم
radio-telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones
تلفن بی سیم
radio-telephones
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
auto radio
رادیوی اتومبیل
radio link
پیوند رادیویی
radio broadcasting
پخش رادیویی
radio relay
رادیو رله
radio relay
رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio active
رادیواکتیو
radio active
دارای تشعشع اتمی
radio alimeter
فرازیاب رادیویی
radio altimeter
ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio approach
دستگاه تقرب رادیویی
radio approach
دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio astronomy
اختر شناسی رادیویی
radio beacon
بیکن رادیویی
radio beacon
انتن بی سیم
radio beacon
برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio bearing
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio receiver
گیرنده رادیویی
radio match
رویارویی رادیویی
radio prospecting
کشف معادن با رادیو
radio operator
بی سیم چی
radio operator
متصدی بی سیم
radio range
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio navigation
ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio navigation
ناوبری رادیویی
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio data link
ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio frequency choke
چوک رادیو
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
airborne radio relay
سیستم رادیو رله هوابرد
radio frequency transformer
مبدل بسامد رادیویی
radio frequency amplifier
فزون ساز بسامد رادیویی
radio telephone transmitter
فرستنده تلفن بیسیم
radio call sign
معرف ایستگاه رادیویی
radio call sign
معرف رادیویی
To turn on the light(radio, T. V).
چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio).
چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio direction finding
جهت یابی بی سیم
radio range station
ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
radio position finding
روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
radio metal locator
فلزیاب رادیویی
automobile radio equipment
رادیوی اتومبیل
radio frequency biasing
بایاسینگ فرکانس بالا
high power radio station
ایستگاه رادیویی بزرگ
high frequency radio station
ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
tuned radio frequency receiver
رادیو با بسامد میزان شده
personal radio cassette player
رادیووضبطصوتشخصی
portable CD radio cassette recorder
جایگاهCD
portable CD radio cassette recorder
ضبطورادیو
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
high frequency radio direction finding
جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com