English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (9 milliseconds)
English Persian
radio waves امواج رادیویی
Other Matches
waves موج
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
new waves نیوویو
waves موج زدن
waves فر موی سر دست تکان دادن
waves موجی بودن موج زدن
waves خیزاب
waves هیجان
waves موج رادیویی
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
hertzian waves امواج هرتز
ground waves امواج زمینی
incoherent waves امواج همدوس
shock waves موج ضربهای
shock waves موج ضربه
gravity waves امواج ثقلی
gravitational waves امواج جاذبه
tidal waves امواج جزرومدی
brain waves امواج مغزی
bed waves موج بستر
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
assault waves موجهای هجوم
gravitational waves امواج گرانشی
tidal waves موجهای پس از زمین لرزه
shock waves موج ضربت
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
thermal waves امواج گرمایی
sound waves موج صوتی
sound waves صوت
train of waves قطار موج
the waves of the sea خیزابهای دریا
make waves <idiom> ایجاد دردسر
metric waves موجهای متری
crashing waves امواج خروشان
the waves of the sea امواج دریا
detection of seismic waves ردیابامواجمرتعش
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
transcription of seismic waves آوانویسیارتعاشزمینی
visualization of seismic waves تجسمارتعاشاتزمینلرزه
The waves were mountain - high . موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
The infantry attacked in waves . پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
amplification of seismic waves تقویتکنندهامواجمتزلزل
deep water waves موجهای زیرابی
radio با بی سیم مخابره کردن
radio با رادیومخابره کردن
radio رادیویی
radio رادیو
radio بی سیم
a radio رادیو
radio پیام رادیویی فرستادن
radio ferquency بسامد رادیویی
radio engineering مهندسی رادیو
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio sextant سکستانت رادیویی
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio engineering تکنیک رادیو
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
radio carpal زندی مچی
radio centeral مرکز بی سیم
radio compass قطبنمای رادیویی
radio control فرمان رادیویی
radio control دستگاه کنترل بی سیم
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio day یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio detection اکتشاف رادیویی
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio dicipline انضباط رادیویی
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio silence سکوت رادیویی
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio mast بخشرادیو
radio section بخشرادیو
radio telescopes رادیوی نجومی
radio telescope رادیوتلسکوپ
pirate radio خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio telescope تلسکوپ رادیویی
radio telescope رادیو تلسکوپ
radio telescope رادیوی نجومی
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio antenna آنتنرادیویی
radio operator متصدی بی سیم
radio star اختر رادیو
radio telegraphy تلگراف بیسیم
radio telephony تلفن بیسیم
radio tube لامپ رادیو
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio wave موج رادیویی
radio telescopes رادیوتلسکوپ
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
wired radio پخش با سیم
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio set دستگاه رادیو
directional radio رادیوی جهت دار
radio frequency فرکانس بالا
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio source چشمه اخترواره
radio guard نگهبان بی سیم
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon افق رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio link پیوند رادیویی
radio match رویارویی رادیویی
radio navigation ناوبری رادیویی
radio frequency فرکانس رادیویی
radio source چشمه شبه اختری
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
auto radio گیرنده اتومبیل
auto radio رادیوی اتومبیل
field radio بی سیم صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones تلفن بی سیم
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone تلفن بی سیم
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio button دکمه رادیو
radio telephone تلفن بی سیم
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio operator بی سیم چی
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio active دارای تشعشع اتمی
radio active رادیواکتیو
radio broadcasting پخش رادیویی
radio beacon برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio beacon انتن بی سیم
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay رادیو رله
radio altimeter ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio beacon بیکن رادیویی
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
radio receiver گیرنده رادیویی
radio approach دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio prospecting کشف معادن با رادیو
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
radio metal locator فلزیاب رادیویی
radio call sign معرف رادیویی
automobile radio equipment رادیوی اتومبیل
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio position finding روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
radio telephone transmitter فرستنده تلفن بیسیم
radio direction finding جهت یابی بی سیم
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency choke چوک رادیو
radio frequency biasing بایاسینگ فرکانس بالا
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
radio data link ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
portable CD radio cassette recorder جایگاهCD
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
portable CD radio cassette recorder ضبطورادیو
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com