Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
Other Matches
rain gauge
باران سنج
rain gauge station
ایستگاه باران سنجی
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
recorder
رئیس دادگاه محلی
recorder
ثبات نگارنده
recorder
وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
recorder
قطعهای که قادر به ارسال سیگنالهای ورودی به رسانه ذخیره سازی است
course recorder
دستگاه ثبت کننده مسیر حرکت
course recorder
راه نگار
x y recorder
دستگاه ثبات ایکس- ایگرگ
course recorder
دستگاه ثبات مسیر
com recorder
recorder microfilm computeroutput
recorder
ضبات
recorder
ثبات
recorder
نگارنده صدانگار
recorder
ضبط کننده
recorder
دستگاه ضبط صوت
recorder
بایگان
recorder
اماربردار
recorder
ثبت کننده
recorder
سنجه ثبت کننده
recorder
دستگاه ضبط
data recorder
ضباط داده ها
frequency recorder
ثبات فرکانس
sloping recorder
خودنگار شیبدار
sunshine recorder
افتاب سنج
code recorder
رمزنگار
film recorder
ضباط فیلم
cumulative recorder
تراکم نگار
data recorder
داده نگار
film recorder
فیلم نگار
discharge recorder
تخلیه نگار
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
tape recorder
نوار ضبط کن
magnetic recorder
دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
mileage recorder
کیلومتر شمار
video recorder
دستگاهضبطتصویر
cassette recorder
دستگاه ضبط کاست
flight recorder
جعبهسیاههواپیما
videocassette recorder
ضبطویدئوکاست
torsion recorder
ضباط پیچش
integrating recorder
ثبات انتگرالی
impluse recorder
کنتور ثبات ضربه جریان
Sound Recorder
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
tape recorder
ضبط صوت دستگاه ضبط صوت
rainfall recorder
باران نگار
frequency recorder
ضباط فرکانس
magnetic tape recorder
دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
telephone traffic recorder
ثبات ترافیک
light beam recorder
ثبات شعاع نور
tactical range recorder
رادارصوتی تاکتیکی
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
tactical range recorder
سونار تاکتیکی ناو
strip chart recorder
ثبات نوار کاغذی
magnetic sound recorder
دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
color trace recorder
رسام رنگی
water level recorder
تراز نگار اب
video cassette recorder
ضبطنوارویدئویی
rain
باران
rain
بارش
rain
بارندگی باریدن
rain ga
باران سنج
asking for rain
استسقاء
much rain
باران بسیار
much rain
باران زیاد
too much rain
باران بیش از اندازه
it look like rain
گویا خیال باریدن دارد
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
magnetic tape cassette recorder
ضبط کننده کاست نوارمغناطیسی
portable CD radio cassette recorder
جایگاهCD
portable CD radio cassette recorder
ضبطورادیو
computer output microfilm recorder
دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
automatic water level recorder
تراز اب نگار خودکار
rain proof
ضد باران
plenty of rain
باران کافی
rain cap
کلاه کریلی
rain box
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
rain discharge
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
rain fall
بارندگی
rain hat
کلاه بارانی
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
plenty of rain
باران فراوان
orographic rain
باران کوهزاد
rain shower
باران شدید
the clouds rain
ابر میبارد
rain on someone's parade
<idiom>
برنامه های دیگران را مختل کردن
to rain tears
اشک باریدن
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
to rain tears
اشک ریختن
It lookes like rain.
هوا خیال باریدن دارد
to send down rain
باران فرستادن
rain forest
جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain gage
باران سنج
rain worm
کرم خاکی
rain worm
خراتین
rain worm
آدم پست
rain worm
خاکدار
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
rain worm
مادی
intermittent rain
بارش متناوب باران
freezing rain
تگرگ
rain water
آب باران
rain wash
فرسایش ناشی از ریزش باران
the rain pelted down
باران شرق شرق باریدن
rain gage
وسیله سنجش میزان بارندگی
rain worm
ساکن زمین دنیوی
rain glass
میزان سنج
rain glass
میزان الهوا
rain laden
باران ساز
rain check
بلیط باران
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
rain prints
اثرهای چکه باران
continuous rain
بارش باران دائمی
fine rain
باران
acid rain
باران اسیدی
rain coat
بارانی
golden rain
یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
golden rain
آتش باران
blood rain
باران سرخ
it threatens to rain
است
cyclonic rain
باران چرخهای
fine rain
نم نم
it threatens to rain
هوا مستعد باریدن
fine rain
باران ریز
gauge
سنجیدن نمونه
gauge
معیار
b & s gauge
اندازه براون- شارپ سیم
to take the gauge of
اندازه گرفتن
gauge
اندازه گیر
gauge
اندازه تفنگ
gauge
اندازه
gauge
پیمانه
gauge
مقیاس معیار
gauge
پیمانه کردن
gauge
ازمایش کردن
gauge
اندازه اندازه گیر
gauge
اندازه گرفتن
gauge
اشل اندازه گیر
gauge
اندازه گیر عقربه نشان دهنده
to take the gauge of
براوردکردن تخمین زدن
gauge
گیج
gauge
سنج
gauge
درجه
gauge
ضخامت ورق فلزی یاقطر سیم و غیره
These clouds are a sign of rain .
این ابرها علامت بارندگی است
to rain cats and dogs
سنگ ازآسمان آمدن
these cloud promise rain
این ابرها خبر از بارندگی میدهند
tropical rain forest
جنگل بارانهای استوایی
We are waiting for the rain to stop .
معطل بارانم که بند بیاید
intensity of rain fall
شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
to rain cats and dogs
سخت باریدن
We were caught in the rain ( rainstorm) .
وسط باران گیر کردیم
Not all clouds bring rain.
<proverb>
هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
rain water head
طشتک بالای ناودان
rain cats and dogs
<idiom>
باران شدید
standard rain gage
باران سنج معمولی
gauge cock
اندازه نما
gauge rod
چوباندازهگیری
gauge=gage
مدرج کردن
wire gauge
مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
fuel gauge
نمایشبنزین
gauge railway
فاصله استاندارد دو ریل موازی راه اهن
wire gauge
معیار ضخامت سیم
exterior gauge
درجهبازی
gauge glass
درجه اب
tuning gauge
دریچهصدا
temporary gauge
اشل موقت
gauge pressure
فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
mitre gauge
فشارسنج
gauge=gage
پیمانه
line gauge
خط کش مدرج
joiner's gauge
خط کش تیره دار
ppi gauge
معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
bevel gauge
گونیای فارسی
gauge=gage
اندازه
pressure gauge
فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure gauge
فشارسنج
ionization gauge
سنجه یونش
temperature gauge
صفحهدما
seam gauge
اندازهگیریدرزلباس
hook gauge
اشل قلاب شکل نوک تیز
gauge=gage
شابلن
gauge=gage
درجه
line gauge
وسیله اندازه گیری کلفتی خط ضخامت سنجی خط
wind gauge
دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
to gauge rainfall
مقداربارندگی راسنجیدن یااندازه گرفتن
to gauge a vessel
مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
strain gauge
کشش سنج
to gauge a person
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
tide gauge
جزرو مد نما
thickness gauge
ضخامت سنج
tape gauge
اشل زنجیری
street gauge
الگوی سطح راه
gage=gauge
اندازه زدن اشل
temporary gauge
اشل موقتی
gage=gauge
مدرج کردن
gauge lamp
لامپ داشبورد
rainfall gauge
باران سنج
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com