Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
ratio of specific heats	نسبت گرمایی ویژه
Other Matches
heats	گرما
heats	مسابقه مقدماتی
heats	گرم کردن
heats	حرارت دادن
heats	گرم شدن داغ شدن
heats	گرما حرارت
heats	ذوب
heats	شارژ
heats	بار
heats	دوره فحل
heats	گرمی
heats	حرارت
heats	تندی خشم
heats	عصبانیت
heats	اشتیاق وهله
heats	نوبت
heats	تحریک جنسی زنان
heats	بهیجان امدن
heats	گرم کردن برانگیختن
heats	فحلیت
heats	طلب شدن جانور
dead heats	مسابقه ای که در ان چند نفربرنده می شوند
specific	صریح
specific	مخصوص معین
specific	ثابت
specific	اخص
specific	مشخص
specific	معین
specific	بخصوص خاص
specific	مخصوص
specific	ویژه
specific heat	گرمای ویژه
specific guardian	ولی خاص
specific energy	انرژی مخصوص
specific emission	ضریب صدور
specific heat	دمای ویژه
specific humidity	رطوبت ویژه
specific humidity	نم ویژه
specific intent	نیت خاص
specific lattice	شبکه ویژه
specific performance	نحوه اجرای معین در قرارداد
specific permeability	ضریب نفوذپذیری
specific permeability	قابلیت نفوذ مخصوص
specific reluctance	واحد مقاومت مغناطیسی
specific duties	عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
specific drawdown	افت ویژه
specific donor	دهنده ویژه
species specific	نوع- ویژه
specific address	آدرس ذخیره سازی که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
specific address	نشانی خاص
specific capacity	فرفیت مخصوص
specific capacity	ضریب فرفیت
specific code	کد برنامه که طوری نوشته شده است که فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند
specific code	کد دودویی که مستقیماگ واحد پردازش مرکزی را هدایت می کنند و فقط از آدرس ها مقادیر مطلق استفاده میکند
specific code	رمز خاص
specific code	کد مشخص
specific conductance	رسانندگی الکتریکی
specific conductance	رسانندگی
specific conductance	رسانایی
specific cost	هزینه مستقیم
specific cost	هزینه ویژه
specific devise	زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
specific search	تجسس اختصاصی منطقه
specific variance	پراکنش اختصاصی
specific taxes	مالیاتهای خاص
specific search	شناسایی مخصوص
specific rotation	چرخش ویژه
specific resistivity	مقاومت مخصوص
specific gravities	وزن مخصوص
specific gravities	چگالی
specific viscosity	گرانروی ویژه
specific volume	حجم ویژه
specific weight	وزن مخصوص
She is very particular ( specific ) about her appearance .	درباره سرووضعش خیلی مقید است
specific yield	ابدهی ویژه
specific weight	وزن ویژه
specific weight	سنگینی ویژه
specific gravities	ورن مخصوص
specific gravities	چگالی نسبی
specific gravities	گرانی ویژه
specific gravity	گرانی ویژه
specific resistance	مقاومت ویژه
specific gravity	چگالی نسبی
specific gravity	ورن مخصوص
specific resistance	ضریب مقاومت
specific gravity	چگالی
specific gravity	وزن مخصوص
specific magnetic reluctance	مقاومت مغناطیسی ویژه
molar specific heat	گرمای ویژه مولی
absolute specific gravity	سنگینی ویژه مطلق
molecular specific heat	گرمای ویژه مولی
non specific factors of production	عوامل غیر اختصاصی تولید
specific rate constant	ثابت ویژه سرعت
specific ionization coefficient	ضریب ویژه یونش
specific fuel consumption	مصرف سوخت ویژه
specific electrical conductivity	هدایت الکتریکی مخصوص
specific rotatory power	توان چرخشی ویژه
specific heat capacity	فرفیت گرمایی ویژه
specific inductive capacity	فرفیت القایی ویژه
specific inductivity capacity	فرفیت القایی ویژه
specific ion electrode	الکترود یون ویژه
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
t ratio	نسبت تی
t ratio	بهر تی
one to zero ratio	نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
in the ratio of	به نسبت
ratio	نسبت
f ratio	بهر اف
ratio	سهم
ratio	قسمت
ratio	ضریب
ratio	بهر
ratio	نسبت یک عدد به دیگری
ratio	نسبیت
ratio	نسبت معین وثابت
compression ratio	ضریب ترکم
aspect ratio	نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio	نسبت تصویر
aspect ratio	نسبت دید
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
cantilever ratio	نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
compression ratio	نسبت تراکم
cash ratio	نسبت نقدینگی
compression ratio	ضریب تراکم
aspect ratio	نسبت صفحه
contraction ratio	نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
sex ratio	بهر جنسیت
selection ratio	بهر گزینش
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
settlement ratio	نسبت نشست
shunt ratio	نسبت شنت
slenderness ratio	ضریب رعنائی
current ratio	نسبت جاری
critical ratio	بهر شاخص
ratio decidendi	مستنداصلی رای
correlation ratio	نسبت همبستگی
correlation ratio	بهر همبستگی
control ratio	نسبت فرمان
contact ratio	نسبت تماس
concentration ratio	نرخ تمرکز
concentration ratio	نسبت تمرکز
selection ratio	نسبت گزینش
age ratio	بهر سنی
activity ratio	نسبت فعالیت
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
variable ratio	گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
velocity ratio	نسبت سرعت
viscosity ratio	نسبت گرانروی
void ratio	درجه تخلخل
void ratio	نسبت منفذها
voltage ratio	نسبت ولتاژ
weight ratio	نسبت وزن
work ratio	نسبت کار به استراحت
knot ratio	نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
golden ratio	نسبت طلایی [ریاضی]
transformation ratio	نسبت تبدیل
success ratio	بهر موفقیت
abundance ratio	فراوانی
abundance ratio	نسبت فراوانی
absorption ratio	ضریب درآشامی
absorption ratio	ضریب جذب
absorption ratio	نسبت جذب
voids ratio	اندیس تهیگاهها
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
strength ratio	نسبت استحکام
stress ratio	نسبت تنش
golden ratio	عدد فی [ریاضی]
saving ratio	نسبت پس انداز
image ratio	نسبت تصویر
inverse ratio	نسبت معکوس
ionic ratio	نسبت یونی
likelihood ratio	بهر درست نمایی
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
liquidity ratio	نسبتهای نقدینگی
liquidity ratio	ضریب نقدینگی
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
magnification ratio	ضریب تقویت
magnification ratio	ضریب بزرگنمایی
mobility ratio	نسبت تحرک
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
cut off ratio	حداقل نرخ قابل قبول
mole ratio	نسبت مولی
current ratio	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
inflow ratio	نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
impluse ratio	نسبت ایمپولز
distribution ratio	نسبت توزیع
error ratio	نسبت خطا
feedback ratio	نسبت فیدبک
feedback ratio	نسبت پس خوراند
gear ratio	نسبت چره دنده ها
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
glide ratio	نسبت سریدن
glide ratio	نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
hit ratio	نسبت اصابت
impedance ratio	نسبت امپدانس
deposit ratio	نسبت سپرده
impluse ratio	نسبت ضربه
operating ratio	نرخ عملیاتی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com