Dictiornary-Farsi | ravenous appetite | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 25 (4 milliseconds)
English	Persian
ravenous appetite	اشتهای حریصانه


Other Matches

ravenous	پراشتیاق
ravenous	پر ولع
ravenous	بسیار گرسنه
ravenous hunger	گرسنگی زیاد
ravenous hunger	حرص
appetite [for]	اشتها [به]
to have an appetite for something	اشتها به چیزی داشتن
appetite	میل و رغبت ذاتی
appetite	شهوت
appetite	اشتها ارزو
appetite	اشتیاق
appetite	اشتها
appetite	میل
Appetite comes with eating. <proverb>	با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
to whet appetite	اشتها صاف کردن
He hasn't had much of an appetite lately.	به تازگی او [مرد] هیچ اشتها ندارد.
to give somebody an appetite	کسی را به اشتها آوردن
It wI'll spoil my appetite .	اشتهایم راکور خواهد کرد
to whet one's appetite	اشتهاصاف کن
to sharpen one's appetite	اشتها صاف کردن
Dont spoil your appetite .	اشتهایم را خراب نکن ( کور نکن )
Onions whet ones appetite	پیاز اشتهای آدم راتیز می کند
Onions stimulate the appetite.	پیاز اشتها راتحریک می کند
It doesn't matter where you get your appetite as long as you eat at home. <proverb>	بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]