Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (6 milliseconds)
English
Persian
reach an agreement
به توافق رسیدن
Other Matches
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
این بر خلاف قرارداد ما است.
to reach down
پایین اوردن
reach
حصول
reach
رسایی
reach
برد
reach
رسیدن
reach
هدف
reach
دسترس
reach
توانایی
reach
استطاعت
reach
وسعت حدود
reach
میدان
reach
ناحیه
to reach down
سوی پائین دراز کردن
reach
رسیدن به
reach
دسترسی
reach
کافی بودن
reach
کفایت کردن
reach
بس بودن
reach
بسنده بودن
reach
دراز کردن دست
reach
نائل شدن به کشش
beam reach
پرتورسائی
within reach of gunshot
کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
close reach
نزدیکبهنقطهپایان
I cant reach the shelf .
دستم به قفسه نمی رسد
to reach for knowledge
دانش کوشیدن
to reach for knowledge
برای یافتن
broad reach
حصولپهناور
To reach ones destination.
بمقصد رسیدن
as far as the eye can reach
تا چشم کار میکند
reach rod
اهرم کنترل از راه دور
to reach a place
بجایی رسیدن
I cannot reach the shelf.
قدم به قفسه نمی رسد
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to reach an amicable settlement
دستیافتن به حل و فصل دوستانه
[حقوق]
A load askew does not reach its destination .
<proverb>
بار کج به منزل نمى رسد .
agreement
موافقت نامه
unless otherwise agreement
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
to come to an agreement
یکدل شدن توافق حاصل کردن
in agreement with somebody
با کسی موافقت داشتن
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
agreement
سازش
agreement
قراداد
agreement
موافقتنامه
agreement
قرارداد
agreement
موافقت
agreement
معاهده و مقاطعهء توافق
agreement
پیمان
agreement
قرار قبول
agreement
مطابقهء نحوی
agreement
توافق
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
come to an agreement
توافق حاصل کردن
agreement of arbitration
قرارداد داوری
agreement coefficient
ضریب توافق
agreement area
سطح مورد قرارداد
skeleton agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
outline agreement
توافق اولیه
plea agreement
توافق مدافعه
agreement of arguments
توافق نشانوندها
basic agreement
توافق اولیه
outline agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
tenency agreement
اجاره نامه
master agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
basic agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
skeleton agreement
توافق اولیه
master agreement
توافق اولیه
frame agreement
توافق اولیه
gentlemen's agreement
قول جوانمردانه
commodity agreement
تثبیت مشترک قیمت فروش
mutual agreement
توافق طرفین
mutilateral agreement
موافقت چند جانبه
potsdom agreement
موافقتنامه پوتسدام موافقتنامه منعقده بین امریکاو شوروی و انگلیس پس ازپایان جنگ جهانی دوم به سال 5491 که در ان سه دولت خط مشی خود را نبست به المان اشغال شده
potsdom agreement
تاکید وتشریح کردند
preliminary agreement
قولنامه
private agreement
قرارداد خصوصی
quota agreement
موافقت سهمیه
collective agreement
توافق جمعی
reciprocal agreement
توافق دو جانبه
reciprocal agreement
قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
letter of agreement
موافقتنامه
lease agreement
قرارداد اجاره
labor agreement
قرارداد کار
commodity agreement
موافقتنامه کالا
concessionary agreement
امتیاز نامه
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
executive agreement
موافقتنامه اجرایی موافقتنامه قابل اجرا
extension of the agreement
تمدید مدت قرارداد
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
gentlemen's agreement
قرارداد شفاهی
gentlemen's agreement
قول مردانه
gentlemen's agreement
موافقت شرافتمندانه
implicit agreement
موافقت ضمنی
labor agreement
موافقتنامه کار
special agreement
قرارداد ویژه
swap agreement
موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
trade agreement
موافقتنامه تجارتی
unilateral agreement
قرارداد یک جانبه
unilateral agreement
توافق یک جانبه
verbal agreement
موافقت شفاهی
wage agreement
قرارداد دستمزد
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
written agreement
قولنامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
trade agreement
موافقت نامه تجاری
arbitration agreement
توافق بر حکمیت
clearing agreement
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
gentelmen's agreement
موافقتنامه دوستانه
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement
نقض عهدکردن
arbitration agreement
موافقت نامه داوری
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
Lease (rental) agreement.
اجاره نامه (قرار داد اجاره )
agreement on partial payments
توافق در پرداخت های قسطی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
bretton woods agreement
موافقت نامه برتن وودز
The rental agreement has exprired.
تاریخ قرارداد اجاره سر آمده است
The party to the contract (agreement).
طرف قرارداد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
enewal of contract by tacit agreement
تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
He closed the door against the peace agreement.
تمام درها را بروی موافقتنامه صلح بست
An open - dated agreement ( contract) .
قرارداد بدون مدت
general agreement on tariff & trade (gat
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com