English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
reactive effect عکس العمل
Other Matches
reactive واکنش دار راکتیو برگشت کننده
reactive واکنش دار
reactive واکنشی
reactive انفعالی
reactive منعکس شونده
reactive واکنش پذیر
reactive power توان راکتیو
reactive psychosis روان پریشی واکنشی
reactive schizophrenia اسکیزوفرنی واکنشی
reactive tendency تمایل واکنشی
reactive component جریان هرز
non reactive load بار خارجی ناخودالقا
reactive current جریان هرز
reactive power توان واکنشی
reactive dye رنگینه واکنش پذیر
reactive depression افسردگی واکنشی
reactive current جریان کور
reactive current جریان راکتیو
reactive current جریان واکنشی
brief reactive psychosis روان پریشی واکنشی کوتاه مدت
reactive factor ضریب جریان هرز
reactive load بار خارجی القایی
reactive inhibition بازداری واکنشی
reactive epilepsy صرع واکنشی
reactive power توان هرز
reactive power توان غیر فعال
reactive type سنخ واکنشی
reactive mode حالت پردازش کامپیوتر که در آن هر ورودی کاربر باعث رویدادن چیزی میشود ولی پاسخ سریع داده نمیشود
reactive current جریان غیر فعال
reactive intermediate species گونههای واسطهای واکنش پذیر
reactive volt amperes توان هرز
reactive volt ampere hour meter کنتور ولت- امپر- ساعت- راکتیو
reactive volt ampere hour meter کنتور مصرف کور
with effect from از تاریخ ...
effect and cause معلول و علت
to this effect ازاین قرار
to this effect باین معنی
to the effect that مبنی براینکه
to the effect that دایربراینکه
to take effect مجری شدن
to come into effect قابل اجراشدن
to come into effect مجری شدن
to go into effect قانونی درست شدن
after-effect اثر ثانوی
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
come to effect قابل اجرا شدن
to take effect قابل اجراشدن
to say something to the effect that ... ابراز کردن خود دایربراینکه ...
to the [that] effect <adv.> با مفهوم [معنی] کلی
take effect <idiom> قانونی درست شدن
after-effect تاثیر بعدی
cause and effect علت و معلول
effect نتیجه
effect اثر
effect انجام دادن
effect اجرا کردن
effect تاثیر
effect اجرا
effect معلول
effect عملی کردن معلول
effect کارموثر اجراکردن
effect مفید
effect مفهوم نیت
effect معنی
by-effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
to go into effect قابل اجرا شدن
by-effect اثر جانبی
to take effect کاربرد پذیر شدن
to go into effect قانون شدن
to take effect قانون شدن
by-effect اثر فرعی
to take effect قابل اجرا شدن
by-effect نتیجه جانبی
to go into effect کاربرد پذیر شدن
to take effect قانونی درست شدن
steric effect اثر فضایی
significant effect اثر معنی دار
skin effect اثر پوست
size effect تاثیر اندازه
significant effect اثر مهم
skin effect اثر سطحی
thermal effect اثر گرما
subsittution effect اثر جانشینی
substitution effect اثر جانشینی
surface effect اثر سطح
tau effect پدیده تائو
tax effect اثر مالیات
thermoelectric effect اثر گرما- برق
shot effect اثر ساچمهای
shoaling effect اثرات کم عمق
ratchet effect اثر برگشت ناپذیر
price effect اثر قیمت
practice effect اثر تمرین
restrictive effect اثر انقباضی
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
redistribution effect اثر توزیع مجدد
pinch effect اثر فشرده سازی
pincushion effect اعوجاج بالشتکی
restrictive effect اثر کاهشی
retarding effect اثر تاخیری
ratchet effect اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
shielding effect اثر حفافتی
schottky effect اثر شوتکی
ripple through effect نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
seebeck effect پدیده زبک
seebeck effect اثر زبک
screening effect اثر پوششی
schottky effect پدیده شوتکی
ripple though effect اثر بازدارنده
piston effect اثر سنبهای
thermal effect اثر گرمایی
spillover effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
carry into effect صورت دادن
put into effect صورت دادن
carry into effect تکمیل کردن
put into effect تکمیل کردن
carry into effect به انجام رساندن
carry into effect عملی کردن
carry into effect واقعی کردن
carry into effect واقعیت دادن
carry into effect اجرا کردن
carry into effect انجام دادن
put into effect واقعی کردن
put into effect عملی کردن
put into effect جامه عمل پوشاندن
carry into effect جامه عمل پوشاندن
put into effect تحقق بخشیدن
secondary effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
spillover effect نتیجه جانبی
secondary effect نتیجه جانبی
spillover effect اثر فرعی
secondary effect اثر فرعی
spillover effect اثر جانبی
secondary effect اثر جانبی
carry into effect به اجرا در آوردن
put into effect به اجرا در آوردن
carry into effect تحقق بخشیدن
put into effect واقعیت دادن
put into effect صورت گرفتن
put into effect به انجام رساندن
volta effect اثر ولتا
unfavorable effect اثر نامساعد
turning effect اثر گردش
tunnel effect پدیده تونلی
tunnel effect اثر تونلی
torque effect اثر ترک
to give effect to اجراکردن
to give effect to عملی کردن
to carry into effect بموقع اجراگذاشتن
to carry into effect اجراکردن
to bring to effect اجراکردن
volta effect پدیده ولتا
wealth effect اثر ثروت
wealth effect "اثر پیگو "
put into effect انجام دادن
put into effect اجرا کردن
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
side effect عوارض جانبی [اثر جانبی]
special effect جلوههایویژه
sound effect جلوههایصوتی
zener effect اثر زنری
zener effect اثر زنر
zeigarnik effect پدیده زایگارنیک
zeeman effect اثر زیمان
zeeman effect اثر زیمن
to bring to effect انجام دادن
glare effect اثر چشم دوزی
dimming effect اثر تیرگی
diffusion effect اثر شیوع
diffusion effect اثر نشر
dependence effect اثر وابستگی
demonstration effect اثر نمایشی
demonstration effect اثر تظاهری
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
crowding out effect اثر جبرانی
crawl effect اثر خزش
cotton effect پدیده کاتن
corona effect اثر کورونا
corona effect اثر هالهای
coriolis effect پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
coriolis effect اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
coriolis effect اثر نیروی کوریلیس
compton effect اثر کامپتون
dopplar effect اثر دوپلر
doppler effect اثر داپلر
flywheel effect پدیده چرخ لنگری
fire for effect تیرموثراتش
fire for effect مرحله تیر موثر
field effect اثر میدان
field effect با تاثیر میدانی
exponential effect اثرنمایی
experimenter effect اثر ازمایشگری
evidentiary effect نتیجه مشهود
evidentiary effect اثر مشهود
electroosmotic effect اثر الکترون اسمزی
dynatron effect اثر دیناترون
doppler effect اثر دوپلر
doppler effect پدیده دوپلر
doppler effect اثر برگشت امواج روی فرستنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com