English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
recording head نوک ضبط
Search result with all words
magnetic recording head هد ضبط صوت مغناطیسی
Other Matches
recording ضبط
recording تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
recording عمل ذخیره سازی سیگنال یا داده روی نواریا کامپیوتر
self recording خودبخودثبت کننده
self recording خودنویس
recording صفحه گرامافون
recording نگارش
recording ثبت
recording density تراکم ضبط
disc recording ضبط روی صفحه گرامافون
recording unit واحدثبتشده
tape recording دستگاهضبطصدا
digital recording ضبط دیجیتالی
beam recording ضبط پرتویی
data recording داده نگاری
data recording ضبط داده ها
digital recording ضبط رقمی
recording eara ناحیه ضبط
recording error خطای ضبط
recording tape نوار ضبط
recording instrument دستگاه ثبات
recording thermometer دماسنج ثبات
recording instrument سنجه ثبت کننده
recording thermometer دمانگار
recording of games ثبت بازیها
magnetic recording ضبط صوت مغناطیسی
vertical recording ضبق عمودی
recording instrument دستگاه ضبط
magnetic recording ضبط مغناطیسی
dye polymer recording در دیسکهای نوری روش ضبط که تغییرات در دیسک نوری پلاستیکی در لایه باریک توکار ایجاد میکند یک مزیت بزرگ این روش : داده ذخیره شده روی دیسک نوری قاب پاک شدن است
magnetic recording tape نوار ضبط صوت مغناطیسی
double density recording ضبط تراکم مضاعف
magnetic tape recording ضبط روی نوار مغناطیسی ضبط نوار مغناطیسی
magnetic wire recording ضبط صوت سیمی
surveillance video recording نگارش ویدئوی نظارتی
magneto optical recording رسانه ذخیره سازی که از دیسک نوری استفاده میکند
recording level control کنترلدرجهضبط
electron beam recording ضبط خروجی کامپیوتر مستقیماگ روی میکروفیلم با استفاده از اشعه الکترونی
magnetic picture recording ضبط تصویر مغناطیسی
maximum recording attachment دستگاه ضبط کننده حداکثر
frequecny modulation recording ثبت تلفیق فرکانس
modified frequency modulation recording ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
reproduction [of a recording] [audio, video] بازنواخت
track [on a sound recording medium] تیتر آهنگ
track [on a sound recording medium] تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
reproduction [of a recording] [audio, video] پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
run length limited recording ثبت محدود طول اجرا
head to head polymer بسپار سر به سر
go to head of مست کردن
go head ادامه بدهید بفرماید
to head off عازم شدن [گردش]
go head پیش بروید
per head متوسطمیانگین
R/W head HEAD WRITE/READ
head for به سمت معینی در حرکت بودن
R/W head وسیله
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
to go off one's head دیوانه شدن
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
well head سر چشمه
with head on سربه پیش سر به جلو
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
one way head سریکجهته
head to head رقابت شانه به شانه
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
head up <idiom> رهبر
over head هزینه سربار
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
head way پیشرفت
keep one's head <idiom>
head well مادر چاه
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
on/upon one's head <idiom> برای خودش
head way پیشروی
head way بلندی طاق سرعت
head way بجلو
go to one's head <idiom> مغرور شدن
head off <idiom> به عقب برگشتن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
head توپی کامل و سایر متعلقات
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
head out <idiom> ترک کردن
head well چاه پیشکار
head شبکه یا بدنه
head ضربه با سر
head راس
head نوک پیکان
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head انتهای میز بیلیارد
head هد
head رئیس
head عنوان مبحث
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head بخش بالایی وسیله
head دماغه
head ارتفاع فشاری
head افت
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head دهنه ابزار
head رهبری کردن مقاومت کردن
head دستشویی قایق بالای بادبان
head سالار عنوان
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head عازم شدن سرپل گرفتن
head سرستون
head سردرخت
head اصلی
head عمده
head مهم
head : سرگذاشتن به
head دربالا واقع شدن
head فرق سرصفحه
head خط سر
head دارای سرکردن
head موضوع
head منتها درجه موی سر
head سرپل توالت ناو
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head پیش رو
head عناصر اولیه ستون
head فهم
head سرفشنگ
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head-on از طرف سر
head کله
head first باکله
from head to f. ازسرتاپا
head on روبرو
head on نوک به نوک
head راس عدد
head-first از سر سراسیمه
head-first سربجلو
head-first باکله
head first از سر سراسیمه
head first سربجلو
head-on شاخ بشاخ
head ابتداء
head نوک
head-on از سر
head-on نوک به نوک
head-on روبرو
head on از سر
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head دهانه
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
keep one's head دست پاچه نشدن
head سر
head on شاخ بشاخ
head on از طرف سر
head انتها دماغه
Off with his head ! سرش را ببرید !
keep one's head خونسردبودن
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to knock head سجود
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
sculptured head پیکره سر ادمی
rivet head کله پرچ
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
round head سر گرد
spindle head سر هرزگرد
tension head بار کشش
splash head پاشش گیر
static head فشار ایستایی
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
swelled head خودخواه
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
ti lift one's head نیرو گرفتن
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
spear head گروه جلودار
round head برگردان
running head خط عنوان هرصفحه در متن
scald head کچلی
sculptured head سردیس
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
to gather head نیروگرفتن
shock head انبوه گیسو
shock head دارای موی فراوان
the crown of the head فرق سر
manufactured head سر ساخته شده
lose one's head دیوانه شدن
long head زیرکی
per head tax مالیات سرانه
percolation head ارتفاع نفوذ
pile head قسمت فوقانی شمع
piston head سرپیستون
piston head کف پیستون
playback head وسیلهای که سیگنالهای ضبط شده روی رسانه ذخیره سازی را می خواند و آنها را به سیگنال الکترونیکی تبدیل میکند
poise of head وضع قرار گرفتن سر روی تن
lost head افت بار
output per head بازده سرانه
output per head تولید سرانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com