Dictiornary-Farsi | reduced pressure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
reduced pressure	فشار کاهیده


Other Matches

To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
reduced	کاهیده
reduced form	فرم تقلیل یافته
reduced form	فرم تعدیل شده
reduced eye	چشمی باریک شده
reduced employees	کارمندان منفصل گردیده
reduced employees	کارمندان کم شده
reduced cues	نشانههای مخفف
reduced circumstances	بیچیزی
reduced circumstances	بینوایی
reduced charge	خرج کمتر یا پایین تر توپ
reduced mass	جرم کاهش یافته
reduced lighting	حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
to be reduced to starvation	اجبارا گرسنگی کشیدن
reduced mass	جرم کاهیده
to be reduced to poverty	فقیر شدن
to be reduced to poverty	بگدائی افتادن
to be reduced to the ranks	بپایه سربازی تنزل یافتن
reduced velocity	گرانروی کاهیده
reduced variable	متغیر کاهیده
reduced temprature	دمای کاهیده
reduced strenght	استعدادجنگی کم
reduced strenght	حداقل استعداد جنگی
reduced price	بهای کاسته بهای تخفیف دار
reduced price	بهای نازل
reduced lighting	حرکت با چراغ کم نور
Such exravagance reduced her to beggary .	این ولخرجی با لاخره اورابگدایی انداخت
reduced instruction set computer	کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای کاسته شده
reduced instruction set computer	طرح CPU که مجموعه دستورات
pressure	مشقت
pressure	فشار
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	فشار هوا
pressure	فشردن مضیقه
pressure	سنگین
pressure	بار
f.pressure	فشارمایع
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
manifold pressure	فشار گازگاه
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
molding pressure	فشار قالب
piston pressure	فشار پیستون
partial pressure	فشار جزیی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
osmotic pressure	فشار اسمزی
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
oil pressure	فشارسنج روغن
reservoir pressure	فشار مخزن
social pressure	فشار اجتماعی
molding pressure	فشار پرس
starting pressure	فشار استارت
static pressure	فشار ثابت هوا
static pressure	فشار ایستایی
hydrostatic pressure	فشار ایستابی
initial pressure	فشار ابتدایی
inflationary pressure	فشار تورمی
increase of pressure	افزایش فشار
impact pressure	نیروی اصابت فشار ترکش
impact pressure	فشار اصابت
ice pressure	رانش یخ
hydrostatic pressure	فشار عمق
hydrostatic pressure	فشار عمق اب
hydrostatic pressure	فشار ایستائی
hydraulic pressure	فشار اب
hydraulic pressure	فشار هیدرولیکی
intake pressure	فشار ورودی
intermediate pressure	فشار متوسط
swelling pressure	فشار در اثر ازدیاد حجم
systolic pressure	فشارخون انقباضی
low pressure	منطقه کم فشار
low pressure	فشار خفیف
low pressure	فشار کم
tire pressure	فشار هوای لاستیک
loss of pressure	افت فشار
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
lateral pressure	فشار جانبی
pressure gage	فشارسنج
kinetic pressure	فشار سینتیک
internal pressure	فشار درونی
sound pressure	فشار صوت
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
pressure welding	جوش فشاری
pressure sense	حس فشار
pressure regulator	شیر فشار شکن
pressure regulator	شیر تنظیم
radiation pressure	فشار تشعشع
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure of speech	فشار تکلم
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
reacted pressure	فشار واکنش شده
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure head	ارتفاع فشار
sense of pressure	حس فشار
pulse pressure	فشار نبض
pressure welding	جوشکاری فشاری
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure wave	موج فشار
pressure transducer	مبدل فشار
pressure tendency	گرایش فشار
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure surface	سطح فشار
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
pressure gaverner	ناطم فشار
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance	فشارسنج
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pore pressure	فشار درونی
pressure cook	دیگ زودپز
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure cook	تحت فشار پختن
pressure gauge	فشارسنج
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure fraction	کسر فشاری
pressure face	سمت فشار
pressure drop	افت فشار
pressure device	عامل فشاری مین
pressure device	ماسوره فشاری
pressure curve	خم فشار
pressure curve	منحنی فشار
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
critical pressure	فشار بحرانی
pressure group	گروه فشار
cabin pressure	فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
brush pressure	فشار زغال
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
brake pressure	نیروی ترمز
boost pressure	فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
blast pressure	فشار کوره بلند
bearing pressure	فشار یاطاقان
bearing pressure	فشار بردگاهی
bearing pressure	فشار تکیه گاهی
center of pressure	مرکز فشار
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
pressure dial	درجهفشار
contact pressure	فشار تماس
contact pressure	فشار تماسی
pressure plate	صفحهنگهدار
constant pressure	فشار ثابت
pressure screw	پیچفشرده
pressure tube	لولهفشار
pressure vessel	فرف
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
pressure vessel	فشار
water under pressure	آبتحتفشار
centre of pressure	مرکز فشار
barometric pressure	فشار بارومتری
barometric pressure	فشار جو
air pressure	فشار هوا
pressure of time	فشار زمانی
to be under deadline pressure	عجله داشتن
acoustic pressure	فشار صوتی
absolute pressure	فشار مطلق
blood pressure	فشارخون
blood pressure	فشار خون
time pressure	فشار زمانی
ambient pressure	فشار محیط
barometric pressure	فشار هوا
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
water pressure	فشار اب
back pressure	فشار متقابل
back pressure	پی فشار
back pressure	فشار مخالف جریان اصلی درسیستمهای بسته سیالات
back pressure	فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
back pressure	فشار عقب نشینی
axial pressure	فشار مرکزی
axial pressure	فشار اسهای
atmospheric pressure	فشار هوا
atmospheric pressure	فشار جو
pressure groups	گروه فشار
group pressure	فشار گروهی
high pressure	فشار زیاد
equilibrium pressure	فشار تعادلی
wind pressure	فشار باد
pressure change	تغییراتفشار
wheel pressure	فشار چرخ
effective pressure	فشار موثر
edge pressure	فشار لبه
wave pressure	فشار حاصل از موج
pressure bar	قسمتفشار
high pressure	قوی
excess pressure	فشار اضافی
external pressure	فشار خارجی
gauge pressure	فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
gage pressure	فشار مانومتری