Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
reference station |
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی |
|
|
Other Matches |
|
in reference to |
با اشاره به |
with reference to |
عطف به |
reference |
دستیابی به محلی در حافظه |
reference |
توجه کردن یا کار کردن با چیزی |
reference |
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر |
reference |
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد |
reference |
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن |
reference |
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است |
reference |
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه |
reference |
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند |
with reference to |
با اشاره به |
May I use your name as a reference? |
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟ |
May I use your name as a reference? |
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟ |
May I use your name as a reference? |
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟ |
self reference |
خود ارجاع |
reference |
سفارش |
reference |
معرفی |
reference |
توصیه |
who are your reference? |
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند |
reference |
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود |
reference |
اندیسی که ارجاعی به متن است |
reference |
ارجاع |
reference |
مدارک |
reference |
عطف |
reference |
مراجعه و رجوع کردن |
reference |
ماخذ |
reference |
منبع |
reference |
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره |
reference |
کتاب بس خوان بازگشت |
reference |
مراجعه رجوع |
reference |
مرجع |
reference |
سوابق |
reference |
استفتاء کردن |
reference |
ارجاع امر به داوری |
reference |
معرف |
reference |
اشاره |
reference |
توصیه |
reference |
بازگشت مرجع |
reference |
لیست موضوعات مرتب شده |
reference |
راده |
external reference |
ارجاع خارجی |
forward reference |
ارجاع به جلو |
circular reference |
ارجاع چرخشی |
global reference |
ارجاع سراسری |
reference time |
زمان مرجع |
external reference |
مرجع خارجی |
explicit reference |
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا |
backward reference |
ارجاع به عقب |
with reference to letter no |
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ...... |
book of reference |
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما |
point of reference |
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید |
call by reference |
فراخوانی با ارجاع |
cell reference |
ارجاع سل |
delusion of reference |
هذیان بخود بستن |
sortie reference |
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز |
reference book |
کتابمرجع |
reference cell |
پیل مبنا |
sortie reference |
شماره پرواز |
geographic reference |
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی |
reference signal |
سیگنال مرجع |
reference group |
گروه مرجع |
reference frame |
دستگاه مقایسهای |
reference electrode |
الکترود مرجع |
reference electrode |
الکترود مبنا |
reference edge |
لبه مرجع |
reference datum |
سطح افق بار یاوزن هواپیما |
reference datum |
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا |
reference cell |
پیل مرجع |
reference axes |
محورهای مرجع |
reference address |
نشانی مرجع |
print reference |
شماره عکس هوایی |
print reference |
شماره سری عکس هوایی |
reference junction |
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود |
reference language |
زبان مرجع |
map reference |
فهرست شناسایی نقشه |
reference sheet |
برگ تعیین محل یکان برگ معرف |
reference sheet |
برگ راهنما |
reference position |
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی |
reference point |
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر |
ideas if reference |
افکار عطفی |
implicit reference |
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است |
reference point |
نقطه مبنا |
reference pilot |
نمونه مرجع |
reference piece |
توپ مبنا |
reference phase |
فاز مبنا |
reference number |
اعداد مبنای نشانه روی |
reference line |
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا |
reference librery |
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند |
punctuation for reference |
زیر واژه |
frame of reference |
چهارچوب داوری |
cross reference |
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل |
letter of reference |
توصیه نامه |
cross reference |
مراجعه متقابل |
reference [testimonial] |
گواهی |
cross reference |
ارجاع متقابل |
reference [testimonial] |
مدرک |
frames of reference |
چهارچوب داوری |
cross reference |
سیستم مختصات |
cross reference |
شبکه چهارخانه |
letter of reference |
معرفی نامه |
cross-reference |
مراجعه متقابل |
cross-reference |
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل |
cross-reference |
سیستم مختصات |
cross-reference |
شبکه چهارخانه |
cross-reference |
ارجاع متقابل |
to push for an answer [in reference to something] |
برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی] |
relative cell reference |
ارجاع سل رابطهای |
absolute cell reference |
رجوع مطلق سل |
lay reference number |
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده |
cross reference generator |
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه |
color carrier reference |
فاز مبنای حامل رنگ |
reference count technique |
تکنیک شمارش ارجاعات |
cross reference table |
جدول ارجاع متقابل |
cross reference generator |
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند |
open system interconnection reference |
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز |
station |
یا مقصد استفاده میشود |
station |
مرکز |
station |
استقرار یافتن |
station |
پایگاه |
station |
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند |
sub station |
پست فرعی |
station |
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه |
station |
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند |
station |
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند |
station |
مستقرکردن |
station |
محل ماموریت |
station |
موقعیت اجتماعی وضع |
station |
توقفگاه نظامیان وامثال ان |
on station |
روی هدف |
station |
ایستگاه اتوبوس وغیره |
station |
سکون پاتوق |
station |
وقفه |
station |
جا درحال سکون |
station |
جایگاه |
Is the next station ... ? |
آیا ایستگاه بعدی ... است؟ |
station |
ایستگاه |
Where is the station? |
ایستگاه کجاست؟ |
on station |
رسیدن به هدف |
on station |
پروازهواپیما بالای هدف |
station |
پست |
station |
محل |
station |
پاسگاه |
station |
درپست معینی گذاردن |
way station |
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن |
way station |
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی |
station |
مقام مستقرکردن |
way station |
ایستگاه رله مخابراتی |
station |
رتبه |
on station |
اماده باش بالای هدف |
railway station |
ایستگاه راه اهن |
remote station |
ایستگاه دوردست |
remote station |
ایستگاه دور دست |
relay station |
ایستگاه واسطه |
reading station |
ایستگاه خواندن |
reception station |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
reception station |
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها |
receiving station |
ایستگاهدریافت |
regulating station |
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها |
close station |
افراد بدو مرخص |
relay station |
ایستگاه رله |
remote station |
ایستگاه راه دور |
To the railway station |
به طرف ایستگاه راه آهن |
goods station |
ایستگاهکالاهایتجارتی |
tracking station |
ایستگاه ردیابی |
work station |
محل کار |
station bar |
رستوران ایستگاه راه آهن |
wireless station |
ایستگاه بی سیم |
wireless station |
فرستنده |
Where's the railway station? |
ایستگاه راه آهن کجاست؟ |
triangulation station |
ایستگاه مثلث بندی |
traverse station |
ایستگاه پیمایش |
transit station |
ایستگاه عبوری راه اهن |
transfer station |
محل اعزام افراد |
intercom station |
ایستگاهداخلی |
local station |
ایستگاهکانونی |
station circle |
چرخههواشناسی |
railway station |
ایستگاه قطار |
To marry below ones station. |
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن |
polling station |
حوزهرایگیری |
coach station |
پارکینگوایستگاهدرشکه |
underground station |
ایستگاهزیرزمینی |
transmitting station |
ایستگاهارسال |
train station |
ایستگاهقطار |
station platform |
سکویایستگاه |
station model |
مدلهواشناسی |
station entrance |
ورودیایستگاه |
transfer station |
محل انتقال افراد |
to station oneself |
مقیم شدن |
station house |
مرکزکلانتری |
station house |
ایستگاه کلانتری |
station complement |
پرسنل خدماتی پایگاه |
station complement |
پرسنل ثابت یک پایگاه |
station car |
اتومبیل استیشن |
station break |
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی |
station bill |
جدول محلها |
station bill |
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل |
slave station |
ایستگاه فرعی |
shunting station |
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو |
serivce station |
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه |
station house |
ایستگاه راه اهن |