Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 100 (6 milliseconds)
English	Persian
regional planning	برنامه ریزی منطقهای
Other Matches
regional <adj.>	ناحیه ای
regional <adj.>	مکانی
regional <adj.>	منطقه ای
regional <adj.>	موضعی
regional <adj.>	محلی
regional <adj.>	بخشی
regional	ناحیهای
regional	محلی
regional	منطقهای
regional development	توسعه منطقهای
regional network	شبکه منطقهای
regional address	نشانی منطقه ای
regional projects	طرحهای منطقهای
regional purchase	خرید محلی
regional purchase	خرید از داخل منطقه پادگانی
regional gap	شکاف منطقهای
regional gap	شکاف ناحیهای
regional breakpoint	نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود
regional development	توسعه ناحیهای
regional center	مرکز منطقهای
regional agency	موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
regional economy	اقتصاد منطقهای
regional economy	اقتصادناحیهای
regional trade	تجارت منطقهای
regional forces	نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
planning	طرحریزی طرح نقشه
planning	سازماندهی نحوه انجام کاری
planning	طراحی
planning	نقشه کشی
planning	طرح ریزی
planning <adj.>	برنامه ریزی
planning	زمینه سازی
overall planning	برنامه ریزی کلی
product planning	برنامه ریزی محصولات
production planning	برنامه ریزی تولید
population planning	برنامه ریزی جمعیت
system planning	طرح ریزی سیستم
town planning	شهرسازی
state planning	برنامه ریزی دولتی
rural planning	برنامه ریزی روستائی
sectoral planning	برنامه ریزی بخشی
social planning	برنامه ریزی اجتماعی
spatial planning	امایش سرزمین
planning system	نظام برنامه ریزی
planning permission	اجازه عمران و ابادی اراضی
development planning	برنامه ریزی توسعه
directive planning	برنامه ریزی هدایت شده
economic planning	برنامه ریزی اقتصادی
educational planning	برنامه ریزی اموزشی
fire planning	طرح ریزی اتش
fire planning	طرح ریزی کردن اتش
generalized planning	برنامه ریزی تعمیم یافته
imperative planning	برنامه ریزی اجباری
career planning	طرح ریزی مشاغل
project planning	نقشه کشی ساختمان
decentralized planning	برنامه ریزی غیر متمرکز
corporate planning	برنامه ریزی شرکت
family planning	برنامه ریزی خانواده
family planning	تنظیم خانواده
adhoc planning	برنامه ریزی روزمره
agricultural planning	برنامه ریزی کشاورزی
career planning	طرح ریزی تهیه تخصصهای نظامی
centeralized planning	برنامه ریزی متمرکز
central planning	برنامه ریزی مرکزی
centralized planning	برنامه ریزی متمرکز
comprehensive planning	برنامه ریزی جامع
consolidated planning	برنامه ریزی تلفیقی
manpower planning	برنامه ریزی نیروی انسانی
planning staff	ستاد طرح ریزی کننده
planning comission	هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
planning cycle	دوره برنامه ریزی
planning directive	دستورالعمل طرح ریزی راهنمای طرح ریزی
planning factor	معیارهای طرح ریزی عوامل طرح ریزی
planning guidance	راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
planning horizon	افق برنامه ریزی
planning horizon	مدت برنامه ریزی
planning model	الگوی برنامه ریزی
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
planning principles	اصول برنامه ریزی
planning organization	سازمان برنامه
optimal planning	برنامه ریزی بهینه
national planning	برنامه ریزی ملی
financial planning	برنامه ریزی مالی
planning programming budgetting	نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
planning programming budgetting	system
production planning and control	برنامه ریزی و کنترل تولید
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
basic planning guide	راهنمای اولیه طرح ریزی
short run planning	برنامه ریزی کوتاه مدت
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی
materials requirements planning	برنامه ریزی مواد مورد نیاز
inter sectoral planning	برنامه ریزی بین بخشی
military planning process	مراحل طرح ریزی نظامی
multi level planning	برنامه ریزی چند سطحی
financial planning system	سیستم برنامه ریزی مالی
medium term planning	برنامه ریزی میان مدت
family planning programs	برنامههای تنظیم خانواده
long run planning	برنامه ریزی بلند مدت
material requirements planning	برنامه ریزی نیازمندیهای کالا

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com