English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
registered office اقامتگاه قانونی شرکت
Other Matches
registered ثبتی
registered مسجل
registered قابل اهمیت
registered ثبت شده
non-registered [not registered] <adj.> ثبت نشده
Registered mail. نامه سفارشی
registered port بندر مشخص
registered securities اوراق بهادار با نام
registered share سهم با نام
registered shares سهام بانام
registered trademark علامتتجاریسردکن
to be registered as an alien در اداره مهاجرت ثبت شده بودن
registered bond اوراق قرضه با نام
registered mail پست سفارشی
non registered shares سهم بی اسم
registered capital سرمایه ثبت شده
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
registered land زمین ثبت شده
registered letter نامه سفارشی
registered nurse پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی
non registered share سهم بی نام
registered by a notary public محضری
It hast fully registered with her . درود گرم وصمیمانه
registered by a notary public ثبتی
registered trade mark علامت تجاری ثبت شده
registered letter with receipt attached نامه سفارشی دو قبضه
to r. any one in an office کسی رادوباره به منصبی گماشتن
Near our office . نزدیک اداره ما
in office در دفتر
to i. anyone with an office به کسی منصب دادن
office خدمت
little office نماز مخصوص حضرت مریم
office اطاق
office اطاق دفتر
office شغل
office مقام
office مسئولیت احرازمقام
office اشتغال
office کار وفیفه
office محل کار اداره
office دفتر کار
office دفتر
office منصب
office اداره
office محل کار
office شغل عمومی
office مناسب برای استفاده در شرکت
office وفیفه
office اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
office کامپیوتر کوچک
office استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office of the future ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office of the future ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of records بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
removal from office عزل
site office دفتر ساختمانی
site office دفتر مشاوراملاک
stationery office اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office شعبه دفتر اصلی
office work کار اداری
paperless office اداره بی کاغذ
out of [outside] office hours خارج از ساعات اداری
record office اداره بایگانی کل
purchasing office دفتر خرید
office chair مبل اداری
purchasing office قسمت خرید
printing office چاپخانه
police office پاسگاه پلیس
police office کلانتری
period of office دوره تصدی
intermediate office مرکز میانی
patent office اداره ثبت اختراعات
subhome office شعبه اصلی یک اداره
tenure of office تصدی
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
A new government wI'll take office . حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
booking office باجه فروش بلیت
ticket office باجه بلیت فروشی
booking office باجه رزرو بلیت
Where is the post office? پستخانه کجاست؟
Where is the booking office? باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office دفتر اطلاعات
ticket office باجه فروش بلیت
office chair صندلی اداری
government office اداره دولتی
the relevant office اداره مسیول
office grapevine سخن چینی [در دفتری یا شرکتی]
Outside office hours. خارج از وقت اداری
sorting office مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
placement office موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
tenure of office زمامداری
the foreign office وزارت خارجه
ticket office محل فروش بلیت
ticket office باجه
office-holders دیوان سالار
to solicit an office درخواست ازیک شرکت
office-holder صاحب منصب دولت
office-holder کارمند دولت
office-holder صاحب مقام
office-holder دیوان سالار
office-holder دیوان گر
office-holders صاحب منصب دولت
office-holders کارمند دولت
office-holders صاحب مقام
office-holders دیوان گر
office tower برجکارهایاداری
booking office گیشهفروشبلیط
office bearer بعدا پرسیده شود
end office دفتر انتهایی
electronic office محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
during his tenure of office درمدت تصدی او
drawing office دفتر طراحی
drawing office دفتر نقشه کشی
war office وزارت جنگ
central office تلکس و تلگراف
central office مرکز تلفن
end office شعبه جز
engineering office دفتر مهندسی
engineering office دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
holy office جامعه راهبان ومومنین
head office دفتر مرکزی
head office اداره مرکزی
governor's office فرمانداری
good office مساعی جمیله
front office سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
finance office اداره دارایی
exchange office مرکز تلفن خودکار
central office دفتر مرکزی
census office اداره امار و ثبت احوال
post office اداره مرکزی پست
post office پستخانه
box office گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
registry office اداره ثبت
Home Office وزارت داخله
Home Office وزارت کشور
office automation خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Foreign Office وزارت امور خارجه
post office محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
audit office دفتر حسابرسی
audit office اداره حسابرسی
census office دایره سجل و احوال
cash office صندوق
cash office دایره صندوق
branch office دفتر شعبه
branch office شعبه
box office باجه بلیط فروشی
automated office دفتر خودکار
register office اداره ثبت احوال
office of records دفتر بایگانی
lawyer's office دفتر وکالت
main office مرکز اصلی
notary office محضر
notary office دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
office manager رئیس اداره
office attorney وکیل دفتر
office boy پیشخدمت
office boy فراش
office building ساختمان اداری
office computer کامپیوتر اداری
office copy رونوشت مصدق
office hours ساعات اداری
office hours ساعات کار
office manager رئیس دفتر
lawyer's office دارالوکاله
land office اداره املاک وثبت اراضی
job office دفتر کارگاه
intelligence office دفتر اطلاعات
intelligence office دفتر راهنمایی
investiture with an office اعطای منصب
inquiry office دفتر اطلاعات
inquiry office اداره خبر گیری
investiture with an office برگماری بکار
jack in office ادم باد درسرکه تازه بمقام
jack in office رسیده است
india office اداره امورهندوستان
labour office اداره کارگزینی
india office وزارت هند
Home Office [British E] دفتر وزارت کشور
vehicle registration office اداره راهنمایی و رانندگی
administrative contracting office دفتر استخدام کارگزینی
administrative contracting office دفتراداری
office swivel chair صندلی گردان اداری
Home Office [British E] دفتر وزارت داخله
notary public's office دفتر اسناد رسمی
office of the public prosecutor دادسرا
office information system سیستم اطلاعات اداری
head office of company مرکز اصلی شرکت
to marry at a registry office در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
Currency exchange office صرافی
army post office پستخانه نیروی زمینی
army post office شعبه پستی نیروی زمینی
post office order چک یا حواله پستی
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
The hell with the company (office). گور بابای شرکت ( اداره )
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
Several engineeres were removed from office. چندین مهندس از کار بر کنار شدند
civil status office دفتر سجل و احوال
command issuing office دفتر توزیع فرامین یکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com