English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
registered share سهم با نام
Search result with all words
non registered share سهم بی نام
Other Matches
registered ثبت شده
non-registered [not registered] <adj.> ثبت نشده
registered ثبتی
registered مسجل
registered قابل اهمیت
registered mail پست سفارشی
registered bond اوراق قرضه با نام
registered trademark علامتتجاریسردکن
Registered mail. نامه سفارشی
non registered shares سهم بی اسم
to be registered as an alien در اداره مهاجرت ثبت شده بودن
registered office اقامتگاه قانونی شرکت
registered nurse پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی
registered port بندر مشخص
registered securities اوراق بهادار با نام
registered shares سهام بانام
registered letter نامه سفارشی
registered land زمین ثبت شده
registered capital سرمایه ثبت شده
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
registered trade mark علامت تجاری ثبت شده
It hast fully registered with her . درود گرم وصمیمانه
registered by a notary public محضری
registered by a notary public ثبتی
registered letter with receipt attached نامه سفارشی دو قبضه
to share out تقسیم کردن
share [in] شرکت [سهم] [در]
What about my share? پس حق من چه شد ؟
share-out سهمبندیشده
to share out بخش کردن
share سهم
share فرض
share تقسیم کردن
share شرکت داشتن در سهم بردن
share دانگ
share فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share حصه
share بخش
share بهره قسمت
share بخش کردن
share تسهیم کردن
share سهم بردن
share قیچی کردن
share توسط کاربران دیگر شبکه است
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share دایرکتوری
share حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
share سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share باس مورد استفاده
share برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
share warrant گواهینامه سهام
time-share استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
lion's share تمام
undivided share حصه مشاع
wage share سهم مزد
lion's share بخش عمده
lion's share بزرگترین سهم
lion's share همهی چیزی
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
to have your share of something [negative] چیزی [بدی] را گرفتن
This is your share ( portion ) . این قسمت ( سهم) شماست
share of inheritance سهم الارث
share list صورت بهای سهام شرکتها
ordinary share سهام عادی
non cash share سهم غیر نقدی
market share سهم بازار
lion share بزرگترین یا بهترین بخش
earnings per share درامد هر سهم
deferred share سهام موجل
capital share سهم سرمایهای
bearer share سهم بی نام
appointed share حصه مفروز
appointed share سهم مفروز
apple share اپل شر
ordinary share سهام معمولی
privileged share سهم ممتاز
share certificate گواهی مالکیت سهام
share cropper زارع سهم گیر
share cropper زارع
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
share holder سهامدار
share holder دارنده سهام صاحب سهام
share holding سرمایه گذاری در سهام
share in cash سهم نقدی
share cropper مستاجر
break in share prices کاهش قیمت سهام
paid in cash share سهام نقدا" پرداخت شده
to hold a share in a business در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] هم عقیده بودن
fixed share of an heir فرض در ارث
One-hundred Share Index شاخصقیمتهایسهام
We didnt get a share (acut). به ما چیزی نرسید
quota share treaty قرار سهمیه بندی
Financial Times Share Index شاخصقیمتهایسهام
share of stock [American English] سهم [اقتصاد]
Of this amount Europe's share is 20 percent. از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com