Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
rehabilitation training center	مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
Other Matches
training center	مرکز اموزش
disciplinary training center	مرکز اموزش زندانیان نظامی
disciplinary training center	دارالتادیب
rehabilitation	اصلاح
rehabilitation	اعاده اعتبار تاجرورشکسته
rehabilitation	اعاده حیثیت مجرم
rehabilitation	اردوگاه استراحت تسلی دادن
rehabilitation	نوتوانی
rehabilitation	توانبخشی
rehabilitation	بازتوانی
rehabilitation	توان بخشی
rehabilitation	توانبخشی تجدید اسکان
rehabilitation	احیای شهرت یااعتبار
rehabilitation	نوسازی
rehabilitation	استراحت
rehabilitation	تجدید قوا کردن توان بخشی
rehabilitation	اعاده اعتبار
economic rehabilitation	توانبخشی اقتصادی
vocational rehabilitation	توان بخشی شغلی
center to center method	روش اتصال مرکز به مرکزعکس هوایی
training	کاراموزی
training	تعلیم
training	پرورش
training	آموزش عملی
training	ورزش کاراموزی
training	اموزش
training	اموزش دادن
training	تعلیم و تمرین
unit training	اموزش یکان
training camp	اردوی امادگی
training circular	نشریه اموزش
training cycle	سیکل اموزشی
training distance	مسافت تمرین
training bill	برنامه اموزشی
training aid	وسیله کمک اموزشی
toilet training	اموزش اداب توالت رفتن
training college	دانشسرا
teacher training	تربیت معلم
sensitivity training	حساسیت اموزی
scout training	پیشاهنگی
reward training	اموزش با پاداش
training cycle	مرحله اموزش
training facilities	محلهای اموزشی
training facilities	تاسیسات اموزشی
training gear	گردونه در سمت
transfer of training	انتقال اموزش
voluntary training	اموزش داوطلبانه
weight training	بدن سازی
training track	مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
training time	زمان تمرین
toilet-training	از قنداق درآوردن
training set	ستلباسبچهگانه
training suit	لباسورزشی
potty-training	تعلیمدادنبچهبهرفتنبهدستشوئیوکنترلادرارومدفوع
training table	میز ناهارخوری در اردو
training ship	کشتی اموزشی
training school	کاراموزگاه
training school	اموزشگاه حرفهای
training publication	مدارک اموزشی
training publication	نشریات اموزشی
training program	برنامه اموزش
training manual	راهنمای اموزشی
unit training	اموزش یکانی
job training	اموزش شغلی
reconditioning training	اموزش تجدید مهارت اموزش توجیهی
circuit training	تمرین دایرهای
escape training	گریزاموزی
integrated training	اموزش توام
in serving training	اموزش ضمن خدمت
armory training	اموزش جنگ افزارداری اموزش اسلحه سازی
in house training	برنامهای برای اموزش افراددر سازمانی که در ان کارمی کنند
on-the-job training	آموزش ضمن خدمت
training locations	مکانهای آموزشی
annual training	اموزش سالیانه
training wall	دیواره راهنما
to undergo training	در یک دوره آموزشی شرکت کردن
concurrent training	اموزش همزمان
circuit training	انجام تمرینهای مختلف ورنه برداری
assertive training	جرات اموزی
manual training	دوره اموزش هنرهای دستی
deputy for training	معاونت اموزشی
preservice training	کاراموزی پیش از خدمت
personnel training	اموزش کارکنان
on the job training	اموزش ضمن کار
omission training	حذف اموزی
bowel training	اموزش دفع
military training	تعلیم نظامی
character training	پرورش منش
military training	اموزش نظامی
basic training	اموزش مقدماتی
basic training	تعلیمات ابتدایی
avoidancae training	اجتناب اموزی
graphic training aid	چارت اموزشی
graphic training aid	پوسترهای اموزشی
graphical training aids	چارت اموزشی
graphical training aids	چارت
mobile training team	تیم اموزشی سیار
sensitivity training group	گروه حساسیت اموزی
computer based training	تربیت مبتنی بر کامپیوتر
code training set	دستگاه اموزش مرس
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
athletic training room	اطاق پزشکی- ورزشی
army training test	راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
army training program	برنامه اموزش نظامی
army training program	برنامه اموزش نیروی زمینی
basic combat training	اموزش رزم مقدماتی
active duty for training	اموزش زیر پرچم
advance individual training	آموزش تکمیلی انفرادی
advanced individual training	اموزش تکمیلی انفرادی
advanced unit training	اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
Training makes the memory absorb more.	آموزش [ورزش حافظه] باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
army training and evaluation program	برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
Regular training strengthens the heart and lungs.	ورزش به طور منظم قلب و ریه ها را تقویت میکند.
As part of my training, I spent a year abroad.	درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
center	مجمع
center	گروه مرکزی
center	تمرکز یافتن
center	درمرکز قرارگرفتن
center	وسط ونقطه مرکزی
center	مرکز
center	میان
off center	خارج از مرکز
center	کیان
center	تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
center	سوراخ هایی که اطراف مرکز نوار کاغذی پانچ شده اند
center	متمرکز نقطه اتکاء
center	نقطه گره
center	متمرکز کردن
center	سانتر
center	کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
off-center <idiom>	عجیب وغریب
center	شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center	نقط ه میانی چیزی
center	قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
center	قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center	سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
filter center	مرکزتوزیع اطلاعات
center of pressure	مرکز فشار
inversion center	مرکز وارونگی
information center	مرکز اطلاعات
information center	مرکز جمع اوری اطلاعات
How do I get to city center?	چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
diffracting center	مرکز پراشنده
direction center	مرکز هدایت عملیات
direction center	مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
detention center	بازداشتگاه
documentation center	مرکز اسناد
vasoconstrictor center	مرکز انقباض عروق
education center	مرکز اموزش
education center	اموزشگاه
wheel center	مرکز چرخ
feeding center	مرکز تغذیه
filter center	مرکز کنترل و نتیجه گیری ازاخبار پدافند هوایی
four center arch	قوس جناغی چهار پرگاری
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
She is the center of attraction .	آن زن همه را بسوی خودش می کشد
The city center .	میدان ( مرکز ) شهر
dead center <idiom>	کاملا وسط
primary center	مرکز عمده
lathe center	مرکز یا محور دوران ماشین تراش
local center	مرکز محلی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
regional center	مرکز منطقهای
switching center	مرکز راه گزینی
relay center	مرکز باز پخش
speech center	مرکز گویایی
reserve center	مرکز اموزش احتیاط
respiratory center	مرکز تنفسی
sleep center	مرکز خواب
school center	مرکز اموزش
signal center	مرکز پیام
signal center	مرکزارتباطات
signal center	مرکز مخابرات
provision center	مرکز توشه
primary center	مرکز اولیه
shopping center	مرکز فروش
luminescent center	هسته لومینسانس
reserve center	مرکز احتیاط
message center	مرکز پیام
nerve center	مرکز عصبی
nerve center	مرکزفرماندهی
operation center	مرکز عملیات
three center bonding	پیوند سه مرکزی
pintle center	نقطه لولا
pintle center	مرکز لولای جنگ افزار
shopping center	بازار
center piece	میانه
center of gravity	مرکز ثقل
before bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
center of dispersion	مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
center of dispersion	مرکز پراکندگی
center of burst	مرکزاصابت گلوله
before top center	تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
center of burst	مرکز ترکش گلوله
center of buoyancy	مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
center of buoyancy	مرکز تعادل شناوری
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
center mark	مرکز سوراخ
center line	مرکزدوران
center of gravity	مرکزگرایی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com