Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (6 milliseconds)
English
Persian
relief maps
نقشههای توپوگرافی نقشههای هندسی زمین
Other Matches
maps
نگاشت
maps
پورت ورودی /خروجی که قابل دستیابی است انگار که محلی از حافظه در محدوده آدرس طبیعی CPU باشد
maps
شرح نحوه ارتباط رکوردها و فیلدها در پایگاه داده ها
maps
رسم کردن
maps
نقشه برداشتن از
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
ترسیم کردن
maps
نقشه کشیدن
maps
نگاشتن
maps
نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps
روش انتساب آدرس مخصوص به هر پورت
maps
نگاشتن طرح
maps
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه
maps
نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
maps
رسم یا نشان دادن روش ابتدایی صفحه کلید
maps
با آدرسهای اختصاص داده شده به وسیله ورودی یا خروجی کامپیوتر به طوری که قابل دستیابی باشند گویی محلی از حافظه هستند
maps
در ریزکامپیوتر به جای محلی از حافظه
maps
نقشه
projection maps
نقشههای فرافکنی
functional maps
نقشههای کارکردی
topographic maps
نقشههای توپوگرافی یانقشههای هندسی زمین
topographic maps
نقشههای ساختاری
relief
فراغت ازادی
by way of relief
برای تنوع
relief
نقش یا گل برجسته
[این امر در فرشبافی بیشتر در هنگام بافت چهره انسان، گاه نقوش حیوانات و یا استفاده از آیات، کلمات و شعر در متن و یا حاشیه فرش بکار می رود.]
relief
امداد
relief
رفع نگرانی
relief
تسکین
relief
حجاری برجسته
relief
خط بر جسته
relief
کمک
relief
اعانه
relief well
چاه فشارشکن
relief well
چاه تخلیه
relief well
چاه بارشکن
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
in relief
بطور برجسته
in relief
برجسته
relief
کاهش
relief
راحتی
relief
برجسته کاری
relief
تشفی
relief
ترمیم اسایش خاطر
relief
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
relief
اسودگی
relief
خلاص کردن
relief
شکل فاهری و پست و بلندی
relief
رهایی
relief
کم کردن
relief
گره گشایی جبران
relief
جانشین
relief
تسکینی
relief
تحفیف
relief
معافیت
relief
نقشه برداری عوارض زمین
shaded relief
عوارض مشخص یا بسیارناهموار
relief valve
شیر خلاص
relief valve
شیر فشارشکن
relief valve
شیر اطمینان
relief time
زمان استراحت
relief of sentry
عوض نگهبان
relief map
نقشه برجسته نما
relief map
نقشه برجسته
relief interval
استراحت متناوب
stucco relief
گچبریهای برجسته
terrain relief
شکل فاهری زمین
relief
[from pain]
تسکین
[درد]
high relief
برجستگی زیاد
bas-relief
برجسته کاری
debt relief
صرف نظر از بدهکاری
debt relief
بخشش بدهکای
tax relief
کاهشمبلغمالیاتی
relief
[from pain]
کاهش درد
work relief
استراحت توام با کار
relief printing
چاپگربرجسته
to stand out in relief
برجسته یا روشن بودن
to bring out in relief
برجسته یا روشن کردن
terrain relief
پستی وبلندی زمین
relief in place
تعویض یکانها در محل
narrative relief
نقش برجسته توصیفی
low relief
نقش نیم برجسته
high relief
نقش تمام برجسته
high relief
نقوش برجسته
mezzo relief
نیم برجسته
half relief
نیم برجسته
emergency relief
رهایی ازمصایب غیر مترقبه
eleemosinary relief
دستگیری خیر خواهانه یامجانی
basso relief
برجسته کوتاه
bas-relief
نقش کم برجسته
bas-relief
برجسته کوتاه
bas relief
نقش کم برجسته
bas relief
برجسته کوتاه
narrative relief
نقش برجسته روایتی
outdoor relief
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
pauper relief
اعانه
relief in place
تعویض در محل
relief hole
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
relief fund
وجوه اعانه
relief emboss
نقشه برجسته
relief emboss
برجسته
relief commander
گروهبان پاسدار یا پاسبخش
relief angle
زاویه خلاصی
relief angle
زاویه ازاد
pauper relief
بینوایان
emergency relief
رهایی از بلایا
refugee relief
کمک به پناهندگان و فراریان ازمنطقه جنگی
refugee relief
نجات پناهندگان
pressure-relief valve
دریچهتخلیهفشار
prossure relief valve
شیر خلاص فشار
air relief cock
مجرای تهویه
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
discomfort relief ratio
بهر راحتی- ناراحتی
air relief valve
دریچههوا
pressure relief valve
دریچهتخلیهفشار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com