English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (8 milliseconds)
English Persian
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
Other Matches
computing مربوط به کامپیوتر یا اجرا روی کامپیوتر ها
computing میزان سرعت یا توانایی کامپیوتر برای انجام یک محاسبات
computing سرعت محاسبه یک کامپیوتر
computing رشته کامپیوتر
computing محاسبه
computing محسبات
computing sight دوربین محاسب
computing gunsight دوربین محاسب عناصر تیر
computing gunsight دوربین محاسب توپ
computing center مرکز محاسبات
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
computing system سیستم کامپیوتری
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
defensive computing روش برنامه سازی که همه نوع خطای ممکن را در نظر می گیرد
personal computing محاسبات شخصی
personal computing استفاده ازیک کامپیوتر شخصی
association for women in computing سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
association for women in computing متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
association for computing machinery بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
national educational computing conferenc جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
services خدمات سرویسها
services قسمتهای اداری ادارات نظامی
services تاسیسات
services توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
services 1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
services نیروهای سه گانه
services نیروهای مسلح
services خدمات
services قسمتها
goods and services کالاها و خدمات
health services خدمات بهداشتی
health services خدمات بهداری قسمتهای بهداری
joint services خدمات مشترک
loyal services خدمات صادقانه
medical services خدمات پزشکی
military services قسمتهای نظامی
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
administrative services خدمات اداری
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
exchange services خدمات فروشگاهی فروشگاهها
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
administrative services قسمتهای اداری
customs of the services مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
civil services خدمات دولتی
advisory services خدمات مشورتی
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
wire services خبر گزاری
secret services دستگاه محرمانه دولت
special services خدمات مخصوص
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
technical services خدمات فنی
teleinformatic services هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
we owe him for his services مدیون
we owe him for his services خدمات او هستم
welfare services خدمات رفاهی
emergency services اورژانس
mail services خدمات پستی
postal services خدمات پستی
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
sister services خدمات وابسته
personnel services خدمات کارمندی
social services خدمات اجتماعی
personnel services خدمات پرسنلی
tea services سرویس چای خوری
public services خدمات عمومی
public services بریات عمومیه
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
signal services خدمات مخابراتی
signal services قسمتهای مخابراتی
naming services روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
Commemoration services were held . مراسم یاد بودانجام شد
agricultural extension services خدمات ترویج کشاورزی
remote ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote دور دست
remote بعید
remote متحرک
remote کنترل از راه دور
remote دور دوردست
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote جزئی
remote جزئی کم
remote روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote دوردست
remote با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote از راه دور
remote دور
remote پرت
remote future آینده دور
remote maintenance تعمیر و نگهداری از راه دور
remote servicing پشتیبانی از راه دور
remote maintenance پشتیبانی از راه دور
remote servicing نگهداری از راه دور
remote control ریموت کنترل
remote control کنترل از راه دور
remote control فرمان از راه دور
remote servicing تعمیر و نگهداری از راه دور
remote control فرمان از دور
remote-controlled دستگاهکنترلازراهدور
remote control کنترل از دور
remote maintenance نگهداری از راه دور
remote terminal پایانه راه دور
remote terminal ترمینال دوردست
remote consol پیشانه دور دست
remote memory حافظه دور
remote access دستیابی از راه دور
remote access دستیلبی از دور
remote processing پردازش از راه دور
remote site محل دور افتاده
remote control کنترل از راه دور
remote control کنترل از دور
remote station ایستگاه دور دست
remote station ایستگاه دوردست
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote control سیستم فرمان دور
remote control فرمان از راه دور
remote control فرمان از دور
remote terminal پایانه دور دست
remote station ایستگاه راه دور
remote terminal ترمینال راه دور
remote cut off valve لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote control unit ریموت کنترل
remote batch processing پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
remote associations test ازمون تداعیهای دور
remote control unit کنترل از راه دور
remote data concentrator وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
remote control unit کنترل از دور
remote-control arm بازویکنترلخارجی
remote control terminal دکمهکنترلازراهدور
remote control unit فرمان از دور
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote job entry ادخال کار از دور
remote control unit فرمان از راه دور
remote control sensor کنترلازراهدور
remote-controlled points نقطهکنترلازراهدور
channel changer [rare for: remote control] کنترل از دور
channel changer [rare for: remote control] کنترل از راه دور
channel changer [rare for: remote control] فرمان از دور
channel changer [rare for: remote control] ریموت کنترل
channel changer [rare for: remote control] فرمان از راه دور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com