Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (1 milliseconds)
English
Persian
remote-controlled
دستگاهکنترلازراهدور
Other Matches
remote-controlled points
نقطهکنترلازراهدور
controlled
مهار شده
controlled
کنترل شده
self-controlled
خوددار
self controlled
خوددار
controlled area
منطقه ممنوعه
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace
فضای هوایی کنترل شده
controlled variable
متغیر کنترل شده
close controlled
رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled
همکاری نزدیک
controlled exercise
مانور کنترل شده
controlled exercise
تمرین کنترل شده
controlled area
منطقه کنترل شده
controlled atmosphere
گاز محافظ
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled effects
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects
اثرات کنترل شده
controlled economy
اقتصادارشادی
controlled economy
اقتصاد تحت کنترل
controlled company
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled burning
اتش زنی واپاده
controlled burning
اتش زنی کنترل شده
controlled atmosphere
هواسپهر واپاده
controlled atmosphere
جو واپاده
controlled atmosphere
اتمسفر کنترل شده
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled interception
رهگیری کنترل شده
controlled inventory
اقلام ذخیره کنترل شده
controlled sampling
نمونه گیری کنترل شده
display controlled
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled war
جنگ پیش تنظیم
controlled war
جنگ محدود
controlled reprisal
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled rectifier
یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
controlled port
بندرکنترل شده
radio-controlled
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled mosaic
موزاییک تنظیم شده
controlled mosaic
موزاییک کنترل شده
controlled inventory
موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled passing
عبور کنترل شده
controlled net
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled passing
عبور ومرور کنترل شده
controlled pattern
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
solenoid controlled valve
سوپاپ الکترومغناطیسی
automatically-controlled door
درکنترلخودکار
silicon controlled restifier
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
controlled thermonuclear reaction
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled stick steering
دسته دنده خودکار
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
controlled access road
راه با ورودی محدود
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
raven's controlled projection test
ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
remote
سیستم پردازش دستهای که دستورات از یک کامپیوتر ترمینال راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
کنترل از راه دور
remote
کاربری که به بسته الکترونیکی دستیابی دارد بدوون نیاز به اتصال به سرور اصلی شبکه محلی
remote
اتصالی که به کاربر امکان دستیابی به کامپیوتر راه دور میدهد.
remote
کامپیوتر راه دور میدهد. کاربر راه دور میتواند از کامپیوتر راه دور به صورت محلی استفاده کند
remote
یسیتمی که به کاربر راه دور امکان کنترل
remote
جزئی
remote
از راه دور
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote
دور دوردست
remote
جزئی کم
remote
پرت
remote
دور دست
remote
بعید
remote
متحرک
remote
وسیله ورودی- خروجی خارج از کامپیوتر
remote
نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote
دور
remote
دوردست
remote
با کامپیوتر در فاصلهای از مرکز سیستم
remote
ایستگاه ارتباطی که توسط کامپیوترمرکزی قابل کنترل است
remote
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remote
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote control
کنترل از دور
remote future
آینده دور
remote maintenance
پشتیبانی از راه دور
remote servicing
پشتیبانی از راه دور
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote terminal
پایانه راه دور
remote control
فرمان از دور
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote control
فرمان از راه دور
remote control
کنترل از راه دور
remote control
ریموت کنترل
remote maintenance
نگهداری از راه دور
remote servicing
نگهداری از راه دور
remote terminal
ترمینال دوردست
remote terminal
ترمینال راه دور
remote terminal
پایانه دور دست
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
remote control
کنترل از دور
remote control
سیستم فرمان دور
remote consol
پیشانه دور دست
remote control
فرمان از راه دور
remote control
فرمان از دور
remote access
دستیابی از راه دور
remote access
دستیلبی از دور
remote control
کنترل از راه دور
remote memory
حافظه دور
remote site
محل دور افتاده
remote station
ایستگاه راه دور
remote processing
پردازش از راه دور
remote station
ایستگاه دوردست
remote station
ایستگاه دور دست
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
remote control unit
کنترل از دور
remote job entry
وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
remote control unit
ریموت کنترل
remote cut off valve
لامپ با شیب تنظیم پذیر
remote control unit
فرمان از دور
remote control unit
کنترل از راه دور
remote associations test
ازمون تداعیهای دور
remote job entry
ادخال کار از دور
remote control unit
فرمان از راه دور
remote batch processing
پردازش دستهای از راه دور دسته پردازی از راه دور
remote-control arm
بازویکنترلخارجی
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
remote control sensor
کنترلازراهدور
remote control terminal
دکمهکنترلازراهدور
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
channel changer
[rare for: remote control]
کنترل از راه دور
channel changer
[rare for: remote control]
فرمان از راه دور
channel changer
[rare for: remote control]
فرمان از دور
channel changer
[rare for: remote control]
کنترل از دور
channel changer
[rare for: remote control]
ریموت کنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com