Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 68 (1 milliseconds)
English	Persian
representative elements	عناصر نماینده
Other Matches
representative	وکیل
representative	بیانگر
representative	نمایشگر
representative	نماینده
representative	حاکی از مشعربر
representative	نمونه
representative	معرف
representative arts	فنون نمایشی
real representative	قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
personal representative	امین ترکه
personal representative	مدیر ترکه
commercial representative	نمایندگی بازرگانی
agent representative	عامل
commercial representative	قائم مقام تجارتی
representative consumer	مصرف کننده نمونه
representative firm	بنگاه تولیدی نمونه
representative government	حکومتی که وضع قوانین ان بانمایندگان ملت باشد
representative sample	نمونه معرف
sales representative	نماینده فروش
sole representative	نماینده منحصر بفرد
appointing a representative or deputy	نایب گرفتن
appointing a representative or deputy	استنابه
to speak on behalf of [as representative]	از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
elements	یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
elements	که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
elements	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
elements	کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
elements	یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
elements	دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements	اساس
elements	عنصر
elements	عنصر عملیاتی
elements	عنصر اساس
elements	اصل
elements	محیط طبیعی اخشیج
elements	رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
elements	عامل
elements	سازه برقی
elements	جزء
elements	جوهر فرد
elements	المان
elements	رکن
elements	عامل اصلی محیط طبیعی
elements	جسم بسیط
trace elements	عناصر کمیاب
essential elements	وسایل ضروری
essential elements	[پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
Euclid's Elements	اصول اقلیدس [ریاضی]
war of the elements	انقلابات طبیعی
Euclid's Elements	اصول اقلیدس [ریاضی]
elements of weather	عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
combat , elements	عناصر رزمی
combat , elements	یکانهای رزمی
combat , elements	عناصر درگیر در رزم
elements of expense	عوامل تولید هزینه
elements of expense	عوامل هزینهای
essential elements	عناصر ضروری
cantilever elements	عناصر کنسولی
inner transition elements	عناصر واسطه داخلی
job elements	عناصر شغلی
minor elements	عناصر فرعی
minor elements	عناصر جزئی
essential elements of information	عناصر اصلی اخبار
essential elements of information	عناصراصلی اطلاعات
constituent elements of crime	عناصر متشکله جرم
rare earth elements	خاکهای نادر
electron microscope elements	ارکانمیکروسکوپالکترونی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com