Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
resonant line tuner
میزان سازی با خط مواج
Other Matches
resonant line
خط مواج
resonant
طنین دار
resonant
تشدید شده
resonant frequency
بسامد همنوا
tuner
نواگر
tuner
زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner
میزان کننده موتور
tuner
میزان ساز
tuner
میزان کننده
tuner
پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
resonant charging choke
چوک پرکننده همنوا
series resonant circuit
مدار رزنانس متوالی
series resonant circuit
مدار همنوای زنجیری
parallel resonant circuit
مدار همنوای موازی
turret tuner
میزان ساز برجی
permeability tuner
میزان ساز مغناطیسی
incremental tuner
میزان ساز فزاینده
push button tuner
میزانساز دگمهای
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
on line
در خط
on line
داخل رده
line of d.
مرز
down line
بار کردن پایین خطی
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
on line
مورداستعمال
line of d.
حد فاصل
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
down the line
ضربه از کنار زمین
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
off line
قطع
off line
منفصل
line up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
all along the line
در همه جا
line-up
به ترتیب ایستادن
on line
درون خطی
on line
متصل
on line
مستقیم
line by line
سطر به سطر
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line
خط میان
to come in to line
موافقت کردن
to come in to line
در صف امدن
in line
همراستا
the line
صف
in line
شمشیر در وضع حمله
along line
در خط
along line
در امتداد خطوط
o o line
خط تقسیم دیدبانی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
down the line
<idiom>
درآینده
line out
با خط علامت گذاشتن
all along the line
درامتدادهمه خط
out of line
خارج از خط جبهه
line
استرکردن
line
: خط کشیدن
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
line
ردیف
line
سطر
line
خط دار کردن
line
: خط
line
دهنه
line
خط
line
رشته بند
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
ریسمان
line
جاده
line
بخط کردن
line
حدود رویه
line
پوشاندن
line
طناب سیم
line
رسن
line
خط انداختن در
line
ترازکردن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
اراستن
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
line
لاین
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
طناب خط
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
جبهه جنگ
line
لجام
line
طرز
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
خط زدن
line
نسب
line
شعبه
line
محصول
on the line
هواپیمای اماده پرواز
line
رشته
line
سیم
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
median line
میانه
mason's line
ریسمان کار
message line
خط مخابره
mooring line
طناب مهار مین
mooring line
سیم مهار
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
multicore line
خط چند رشتهای
marriage line
گواهینامه ازدواج
marline or line
طناب کوچک دولا
load line
خط بار
pipe line
خط لوله
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer
مبدل خط
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
local line
خط محلی
lyman line
خط لیمان
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line
دوراهی
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
mach line
موج ضربهای ضعیف
phantom line
خط سری
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
phantom line
خط فرضی
line length
طول سطر
private line
خط خصوصی
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line
خط قیمت
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
line integral
انتگرال خطی
line item
اقلام موجود در چانل درخواست وسایل
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
line of departure
خط شروع حمله
off line operation
عملکرد برون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
out line font
فونت متغیر
off line storage
حافظه برون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
on line database
پایگاه داده درون خطی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
out of line coding
کدگذاری برون خطی
out line font
قلم متغیر
orienting line
خط توجیه
line insulator
مقره خط
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com