Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (2 milliseconds)
English
Persian
restrictive fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
Other Matches
restrictive monetary policy
سیاست پولی انقباضی
fiscal policy
سیاست مالی
fiscal policy
سیاست مالیاتی
compensatory fiscal policy
سیاستهای مالی ترمیمی
austere fiscal policy
سیاست مالی مضیق
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
expansionary fiscal policy
سیاست مالی انبساطی
passive fiscal policy
سیاست مالی غیر فعال
tools of fiscal policy
ابزار سیاست مالی
pure fiscal policy
سیاست مالی خالص
contractionary fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
active fiscal policy
منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
active fiscal policy
سیاست مالی فعال
restrictive
داروی پیش گیر
restrictive
محدود کننده
restrictive
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
non restrictive
توصیفی
restrictive
محدود سازنده
non restrictive
غیر تحدیدی
restrictive effect
اثر انقباضی
restrictive effect
اثر کاهشی
restrictive indorsement
پشت نویسی مقید
restrictive indorsement
فهر نویسی مشروط
non restrictive clause
قضیه غیر تحدیدی
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
fiscal
مربوط به مالی یامالیه
fiscal
سال مالی
fiscal
محاسباتی
fiscal
مالیاتی
fiscal
مالی
fiscal years
دوره مالی
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
procuration fiscal
دادستان بخش در اسکاتلند
fiscal years
سال مالی
fiscal control
کنترل مالی
procurators fiscal
دادستان
fiscal control
نظارت مالی
procurator fiscal
دادستان
fiscal station
تاسیسات سریال
fiscal station
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
fiscal years
سال مالی سال جاری
fiscal year
سال مالی
fiscal year
سال مالی سال جاری
fiscal year
دوره مالی
policy
سیاست
policy of d.
سیاست واگذاری اوضاع
policy
اداره یاحکومت کردن
policy
بیمه نامه ورقه بیمه
policy
خط مشی
policy
رویه
policy
کاردانی
policy
مصلحت اندیشی
policy
خط مشی سیاستمداری
policy
بیمه نامه
policy
تدبیر
policy
خط مشی روش
policy
مسلک سیاست
policy
سند معلق به انجام شرطی
policy of contianment
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
policy options
انتخابهای سیاستی
policy options
انتخابهای مورد نظر
policy of contianment
سیاست تحدیدی
policy objectives
اهداف موردنظر
ostrich policy
سیاست خود فریبی
outward looking policy
سیاست برون نگر
policy book
پرونده خط مشیها
policy book
کتاب روشها
policy dilemma
معمای سیاستی
policy dilemma
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy file
پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder
دارنده بیمه
policy holder
دارنده بیمه نامه
policy implication
کابرد سیاستی
policy implication
کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy instrument
ابزار اجرای سیاست
policy maker
سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers
سیاست گذاران
policy objectives
اهداف سیاستی
ostrich policy
رویه کبک
pricing policy
سیاست قیمت گذاری
time policy
بیمه نامه مدت دار
to a dapt a policy
رویهای اتخاذ کردن
to u. a policy of insurance
سند بیمه
to u. a policy of insurance
رابکسی دادن
valued policy
بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
valued policy
بیمه نامه با ارزش معین
voyage policy
قرارداد اجاره کشتی
voyage policy
بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy
سیاست دستمزد
wagering policy
بیمه قماری
endowment policy
بیمهی عمر
time policy
بیمه نامه دریایی با مدت محدود
the policy of the government
سیاست دولت
unvalued policy
بیمه نامه ارزش گذاری نشده
public policy
سیاست عمومی
re assurance policy
قرارداد بیمه اتکایی
social policy
سیاست اجتماعی
stabilization policy
سیاست تثبیت اقتصادی
stop go policy
سیاست تثبیت
stop go policy
توسعه
take out an insurance policy
قرارداد بیمه را منعقد کردن
tax policy
سیاست مالیاتی
the policy of the government
رویه دولت
policy of pandering
سیاست خودشیرین بودن
blanket policy
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
employment policy
سیاست اشتغال
evacuation policy
روش تخلیه پزشکی
evacuation policy
خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy
سیاست انبساطی
financial policy
سیاست مالی
insurance policy
بیمه نامه
policy-making
سیاست گذاری
floating policy
بیمه نامه متغیر
insurance policy
سند بیمه
development policy
سیاست توسعه
blanket policy
بیمه نامه جامع
budgetary policy
سیاست بودجهای
commercial policy
سیاست بازرگانی
blanket policy
بیمه نامه کلی
bearer policy
بیمه نامه بدون نام
agreed value policy
بیمه نامه با ارزش توافق شده
insurance policy
قرارداد بیمه
underwrite policy
بیمه نامه را فهر نویسی کردن
foreign policy
سیاست خارجی
foreign policy
خط مشی عمل خارجی
labour policy
سیاست استخدام کارکنان
open policy
بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
land policy
سیاست اقتصادی مربوط به زمین
open policy
بیمه نامه باز
mixed policy
بیمه نامه مختلط
national policy
سیاست ملی
monetary policy
سیاست پولی
economic policy
سیاست اقتصادی
income policy
سیاست مربوط به درامدها
health policy
سیاست بهداشتی
honesty is the best policy
عین مصلحت در راستی ودرستی است
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
policy making
سیاست گذاری
open policy
بیمه نامه قابل تغییر
income policy
سیاست درامدی
national policy
خط مشی ملی
begger my neighbour policy
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
agricultural support policy
سیاست حمایت از کشاورزی
What does Main Street think of this policy?
بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
The policy of balance of power.
سیاست موازنه قدرت
scrap heap policy
رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
scorched-earth policy
نابودکردنوازبینبردن
anti development policy
سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy
سیاست انقباضی
anti inflationary policy
ضد تورمی
begger my neighbour policy
سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
contractionary monetary policy
سیاست پولی انقباضی
import substitution policy
سیاست جانشینی واردات
all risk insurance policy
بیمه نامه تمام خطر
pure monetary policy
سیاست پولی خالص
expansionary monetary policy
سیاست پولی انبساطی
open door policy
سیاست درهای باز
easy money policy
سیاست گشایش پول
discount rate policy
سیاست نرخ تنزیل
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
agricultural price policy
سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
comprehensive insurance policy
بیمه نامه جامع
the open door policy
سیاست دروازههای باز
decision making policy
سیاست تصمیم گیری
insured, policy holder
بیمه شده
He sought, if without much success, a social policy.
او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy.
ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com