English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
retaining ring حلقهنگهدارنده
Search result with all words
oil retaining ring رینگ روغن
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
retaining نگاه داشتن
retaining نگهداشتن
retaining ابقا کردن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining تمرکز دادن
retaining از دست ندادن
retaining حفظ کردن
retaining احراز کردن
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
retaining strap بندمحافظتی
retaining wall دیوار ضامن
retaining wall دیوار حائل
retaining fee وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
earth retaining wall دیوار نگهبان خاک
earth retaining wall دیوار پشت بند
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
to ring up تلفن کردن به
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring up <idiom> تلفن زدن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
o-ring حلقهoشکل
ring up به کسی تلفن کردن
ring d. قمری
ring d. فاخته
there was no ring کسی تلفن نکرد
there was no ring کسی زنگ نزد
to ring for با زنگ صدا کردن
to ring off بریدن
to ring off قطع کردن
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
ring with منعکس کردن
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
o ring واشر
to ring up با زنگ فراخواندن
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
v ring مثلث شکاف درجه
ring off قطع کردن تلفن
ring جسم حلقوی
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring ناقوس
ring زنگ زدن
ring میدان
ring تلفن حلقه
ring عرصه
ring طنین انداختن صدای زنگ
ring انگشتر میدان
ring صدا کردن
ring رینگ بوکس
ring حلقه
ring گروه
ring محفل
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring گود
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring طوقه
ring احاطه کردن
ring صحنه ورزش
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring گرد امدن
ring حلقه زدن
ring تلفن زدن
ring چرخ خوردن
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
split ring فنر نمونه گیر
speed ring میز سایت
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger انگشت حلقه
the ring finger بنصر
cooker ring شعلهیگاز
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
snap ring خار حلقوی
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
ring tailed دم حلقهای
ring tailed دارای حلقههای رنگی در دم
ring structure ساختار حلقهای
ring streaked مخطط
ring streaked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring straked مخطط
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
ring straked دارای خطوط گرد در روی بدن
ring stool چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
ring spanner اچار رینگ
ring tension کشش حلقوی
ring topology معماری شبکه که هر گره
ring topology در حلقه بهم وصل هستند
six membered ring حلقه شش عضوی
setting ring حلقه استقرار یا ثبات
setting ring حلقه تنظیم کننده
setting ring حلقه تنظیم
seal ring انگشتر خاتم
seal ring خاتم
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
ear-ring آویز
ear-ring گل آویز
ring snake مار حلقه دار اروپایی
arch-ring منحنی باربر
ring nut حلقهمهره
ring motorway شاهراهحلقوی
ring gate دهانهحلقوی
rein ring دهانهحلقه
pulling ring حلقهکشش
locking ring حلقهقفلکننده
lock ring حلقهقفل
keeper ring حلقهنگهدارنده
ring post لبهزمینبوکس
ring step پلههایورودبهزمینبوکس
sealing ring حلقهآببند
corbel-ring نواره
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
umbrella ring حلقهچتر
treble ring حلقهسهلایه
tip-ring حلقهنوک
stay ring حلقهثابت
solitaire ring حلقهتکنگینی
hoisting ring حلقهاتصال
hang-up ring حلقهمحلآویزسشوار
annual ring حلقهیکساله
walking ring پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
gas ring لولهگازچراغخوراکپزی
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
trim ring حلقهدورشعله
to ring the knell of anything فاتحه چیزی راخواندن
to ring the knell of anything موقوف شدن چیزی را اعلام کردن یاجار زدن
to ring the curtain up or down پرده نمایش را باصدای زنگ بالاوپائین بردن
band ring حلقهنواری
bottom ring حلقهزیرین
bucket ring زبانهحلقه
focussing ring حلقهکانون
focusing ring حلقهکانونی
eye ring هرقهچشم
double ring گوددوبله
dioptric ring حلقهانکسارنور
class ring حلقهطبقهای
cheek ring حلقهاصلی
burner ring حلقهچراغخوراکپزی
to ring a bull حلقه دربینی گاوکردن
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
packing ring رینگ
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
fairy ring قارچ حلقوی
fairy ring حلقه قارچ
eyelet ring حلقه کوچک فلزی که درسوراخ پارچه ومانندان میگذارندکه زودپاره
ear ring اویز
ear ring حلقه
compression ring کمپرسی
compression ring رینگ
collector ring منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
give a ring زنگ زدن
growth ring دایره سالیانه
growth ring دایره رشد
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
napkin ring حلقه دستمال پا سفره
mooring ring حلقه مهار
mantle ring تیر حمال حلقوی شکل
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
key ring حلقه کلید
jack ring خاموت
jack ring حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
jack ring طوق جک
collecting ring حلقه جمع کننده جریان
choke ring رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
choke ring حلقه مانع خروج گاز
wedding ring انگشتر عروسی
ring roads راه کمربندی
ring road راه کمربندی
ring necked طوق دار
signet ring انگشتر خاتم دار
ring finger انگشت انگشتر
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت انگشتر
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base ring رینگ پایه
candle ring زنبق شمعدان
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
cam ring رینوی داخل پوسته موتور که توسط میل لنگ به چرخش درامده و باز و بسته شدن سوپاپها را کنترل میکند
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
brush ring حلقه زغال
bridged ring حلقه پل دار
breech ring محفظه کولاس
breech ring حلقه کولاس
boxing ring رینگ بوکس
ring finger انگشت چهارم دست چپ
padded ring حلقه پوشش دار
ring shift تغییر مکان حلقهای
ring dove قمری
ring current جریان در حلقه
ring current جریان حلقه
ring counter شمارنده حلقهای
ring clossure حلقه بندی
ring cartilage حلقوی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com