Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
ridge piece
کش بالای شیروانی
Other Matches
ridge
مرز
ridge
ابریز
ridge
گرده ماهی
ridge
تیزه خرپا
ridge
کاکل
ridge
خاک پشته
ridge
پشته تپههای دامنه کوه
ridge
تپه ماهور
ridge
رشته تپه
ridge
برامدگی
ridge
مرزبندی کردن
ridge
لبه
ridge
خط الراس
ridge
خرپشته
ridge
شیار دار کردن
ridge
نوک
ridge
مرز تیغ یا ستیغ
ridge tree
کش بالای شیروانی
the ridge of a roof
خرپشته شیروانی
the ridge of a mountain
پشته کوه
the ridge of a roof
حلبی که دوشیب شیروانی بهم برمیخورند
ridge rope
bone back :syn
ridge rope
سیم میانی
ridge pole
کش دیرک افقی چادر
ridge pole
کش بالای شیروانی
ridge bone
استواری
ridge bone
ستون فقرات پشت
ridge bone
تیره پشت
ridge tent
چادرلبهدار
ridge bone
استحکام
mid-ocean ridge
برآمدگیاقیانوسمیانی
piece
قطعه
piece
یک تکه کردن
piece
وصله کردن
piece
ترکیب کردن
piece
تکه
piece of eight
دلاراسپانیولی
piece
جورشدن
one-piece
لباسیکسره
say one's piece
<idiom>
آشکارا نظر خودرا گفتن
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
piece
مهره پارچه
piece
نمایشنامه قسمت بخش
piece
قطعه ادبی یاموسیقی
piece
سکه نمونه
piece
دانه
think piece
مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
three piece
درست شده از سه قسمت
three piece
سه پارچه
three piece
سه تکه
to piece out
دراز
to piece out
کردن
to piece out
تیکه تیکه درست کردن
to piece together
بهم پیوستن
piece
فقره
piece
عدد
piece
قدری
by the piece
ازروی کار کرد
piece
کمی
piece
اسلحه گرم
piece
قبضه توپ یا تفنگ
piece
پاره
piece
قسمت
piece
سوار
piece
مهره شطرنج
piece
قبضه سلاح
piece
طغرا
piece
جزء
piece
طغری
by the piece
بطورمقاطعه
middle piece
قطعهمیانی
one-piece coverall
پوششیکتکه
piece-workers
پیمانکار ها
end-piece
قطعهیانتهایی
end piece
انتهایدم
one-piece suit
لباسیکسره
to piece a garment
تیکه سر جامهای دادن
piece workers
مقاطعه کار ها
toe piece
مهرهرویپنجه
toe-piece
قسمتجلویی
museum piece
قدیمی غیرعادی
piece workers
پیمانکار ها
corbel piece
قسمتپیشآمده
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
to piece a rope
تیکه سر طناب دادن
crotch piece
فاق
piece worker
پیمانکار
to piece a garment
جامهای را با تیکه بزرگترکردن
time-piece
ساعت
piece workers
مقاطعه چی ها
piece-workers
مقاطعه چی ها
to pick to piece
پاره پاره کردن
to pick to piece
سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
party piece
قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
[piece of ]
advice
آگاهی
[piece of ]
advice
نصیحت
[piece of ]
advice
پند
[piece of ]
advice
اندرز
a piece of information
یک تکه اطلاع
form-piece
[تکه های سنگ در مشبک کاری]
dragging-piece
[مهار تیر شیروانی نبش]
[piece of ]
advice
مشورت
piece-worker
پیمانکار
piece worker
مقاطعه کار
piece-worker
مقاطعه کار
a piece of advice
یک راهنمایی
dragon-piece
[مهار تیر شیروانی نبش]
corbel-piece
بالشتک
chimney-piece
آذین شومینه
museum piece
تکه موزه
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
There is one piece missing.
یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
piece worker
مقاطعه چی
piece-workers
مقاطعه کار ها
piece of cake
<idiom>
آسان
piece of writing
مدرک
[سند ]
[اصطلاح رسمی]
ashlar-piece
سنگ بنا
altar-piece
پرده نقاشی
[یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
abutment-piece
تیر کف
wreckage piece
تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
wreckage piece
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
piece-worker
مقاطعه چی
wreckage piece
تکه اتلاف
time-piece
زمان
center piece
میانه
he gave me a piece of a
پندی بمن داد
he gave me a piece of a
مشورای بمن داد
head piece
کلاه
head piece
سرصفحه
head piece
ارایش
head piece
هوش
head piece
ادراک ادم باهوش
head piece
سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
heavy piece
سوار سنگین شطرنج
kiching piece
میخ چوبی بزرگ
knee piece
زانو بند
light piece
سوار سبک شطرنج
mantel piece
گچبری دور بخاری
night piece
دورنمای شب
nose piece
قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
piece dye
بطوریکپارچه رنگ کردن
fowling piece
تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
fowling piece
تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece
تفنگ ساچمه زنی
chimney piece
پیش بخاری
chimney piece
ارایش روی بخاری
contact piece
پلاتین
base piece
کف
contact piece
کنتاکت
cross piece
تیر عرضی
center piece
قسمت میانی اسباب روی میز
eye piece
عدسی سر دوربین
facr piece
قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
field piece
توپ صحرائی
fitting piece
بست
fitting piece
تکه اتصالی
flower piece
تصویرگل
flower piece
ارایش گل
flower piece
گل کاری
fowling piece
تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
piece de resistance
امر مهم
piece de resistance
فقره برجسته
battle piece
تصویرجنگ
base piece
قبضه مبنا
base piece
توپ مبنا
base piece
توپ اصلی
artillery piece
جنگ افزارتوپخانه
reference piece
توپ مبنا
sea piece
نقاشی منظره دریا
head piece
قسمت بالا
service of the piece
مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
artillery piece
قبضه توپخانه
swivel piece
مدور دو راه
swivel piece
مدور لنگر
tail piece
سیم گر
adaptor piece
حلقه اتصال
set piece
قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
tail piece
زه گیر ارایش ته فصل
test piece
نمونه ازمایشی
test piece
توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
base piece
قنداق
pole piece
قطبک
base piece
مقر
base piece
پایه پایه استقرار
piece de resistance
کارپر اهمیت
piece de resistance
خوراک اصلی
piece deresistance
بخش عمده خوراک
piece deresistance
مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods
کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
test piece
نمونه ازمایش
piece mark
شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece part
قطعه یک پارچه
pocket piece
سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
piece part
قطعه سرهم و جدا نشدنی
piece parts
قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
pinned piece
اچمز
piece work
کار قطعهای
give someone a piece of your mind
<idiom>
عصبانی شدن از کسی
jobber
[piece worker]
پیمانکار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com