English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (2 milliseconds)
English Persian
riding slip خفت احتیاطی
Other Matches
riding بخش
riding سواری
riding گردش و مسافرت لنگر گاه
bareback riding سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
riding jacket لباسسوارکاری
riding habits جامه سواری زنانه
riding glove دستکشسوارکاری
riding lights چراغ لنگر
riding crop عصایاسبسواری
riding coat کتسوارکاری
riding anchor لنگر نگهدارنده
riding anchor لنگر اولی
surf riding موج سواری
surf riding موج بازی
riding habit جامه سواری زنانه
riding high <idiom> جالب توجه
riding cap کلاهسوارکاری
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
slip-up اشتباه کردن
slip up شکست خوردن
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
slip up اشتباه کردن
slip-up سرخوردن
slip up سرخوردن
slip-up شکست خوردن
slip خطا در بافت
let slip از دست دادن
to let slip سردادن
to slip off or away نادیده رفتن
to slip off or away جیم شدن
to let slip رهاکردن
let slip ازاد کردن
let slip ول کردن
slip اشتباه در نقشه خوانی
to let slip از دست دادن
slip خطا
slip لیز خودن
slip گریختن سهو کردن
slip اشتباه کردن
slip ازقلم انداختن
slip لغزیدن
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip اولاد
slip نسل لغزیدن
slip نهال
slip اشتباه لیزی
slip گمراهی
slip قلمه سرخوری
slip سهو
slip تکه کاغذ
slip زیرپیراهنی
slip ملافه
slip روکش متکا
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip سریدن
slip یادداشت
slip صورت
slip فهرست
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip خفت
slip شیب
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip on لباس گشاد
slip لغزش
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip ring حلقه سایشی
slip ring اسلیپ رینگ
to make a slip خطا کردن
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip stitch بخیه نامریی
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip sheet صفحه اضافی
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
to make a slip لغزش خوردن
half-slip زیرداخلی
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
towing slip خفت یدک
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
foundation slip زیرپوشبندی
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
slip one's mind <idiom> فراموش شده
slip-ons لباس گشاد
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
free from slip خالی از لغزش
half slip ژوپن
half slip زیر پیراهنی
land slip ریزش سنگ از کوه
free from slip بدون لغزش
snow slip بهمن
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip روبالش
pillow slip جلدبالش .
forward slip پیش افتادگی
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
slip rings حلقههای لغزان
slip road سربالایی اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road فرازبند
slip-ups سرخوردن
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
Freudian slip لغزش فرویدی
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
black slip خفت پران
slip proof مقام در برابر لغزش
screw slip خفت پیچی
slip form قالب لغزنده
slip formwork قالب بندی لغزان
slip gelley رانگا
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
slip knot گره خفت
slip knot گره زود گشا
slip of the pen سهو قلم
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip casting روش ریخته گری لغزشی
side slip بچه حرامزاده
side slip یک برشدن یا سر خوردن
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip band نوار لغزش
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
anti-slip shoe پایهضدلغزش
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
anti-slip foot پایه ضد لغزش
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
anti slip plate ورقه ضد لغزش
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
slip joint pliers نوعی انبردست
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com