Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English
Persian
rock'n'roll
رقص راک اندرول
rock'n'roll
رقص بحنبان وبچرخان
Other Matches
rock and roll
رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll
رقص راک اندرول
rock
تکان
rock
جنبیدن
rock
تکان نوسانی دادن
rock
جنباندن نوسان کردن
rock
سنگ
rock
تخته سنگ یا صخره
rock
خاره
rock
تکان دادن
rock
جنباندن
rock
حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock
جنبش
rock
صخره
the rock
جبل الطارق
rock-like
صخرهمانند
rock
سنگ خاره صخره
almond rock
گزبادامی
rock cork
پنبه کوهی
rock-climbing
صخرهنوردی
rock fever
حصبه جبل الطارق
rock bound
سنگ بست
rock bound
خاره بست
rock facing
سنگریز حفافتی
bed rock
سنگ کف
rock flint
سنگ اتشزنه سیاه
eruptive rock
سنگ خروجی
eruptive rock
سنگ بیرون ریخته
igneous rock
سنگ خروجی
fall of rock
ریزش سنگ
rock rubble
ریزش سنگ
hand placed rock
سنگفرش فکافته
rock-hard
بینهایتسخت
broken rock
صخره
bed rock
سنگ مادر
It is as hard as rock.
مثل سنگ سفت است
impervious rock
تختهسنگغیرقابلنفوذ
rock pool
استخرکوچک
cap rock
پوش سنگ
detrital rock
سنگ اواری
rock-climber
صخرهنورد
igneous rock
سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
crystalline rock
سنگ بلوری
rock the boat
<idiom>
واژگون کردن
As firm as a rock .
به محکمی آهن ( سنگ )
rock music
موسیقیRock
igneous rock
سنگ اذرین
rock basin
حوضهرودصخراهای
bituminous rock
سنگ قیری
as steady as a rock
<idiom>
مثل کوه
[استوار و ثابت]
rock step
پایهصخرهای
mantle rock
سنگپوش
layer of rock
طبقه سنگی
layer of rock
لایه سنگی
phosphate rock
سنگ فسفات
To stand like rock .
مانند کوه ایستادن
rock bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock wool
پشم کوهی
rock wash
پوشش سنگی
rock toe
سنگچین پایاب
rock sucker
مارماهی دریایی
rock scorpion
کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock pigeon
کبوتر کوهی
rock oil
نفت
rock hewn
از کوه کنده شده
rock work
خاره یا صخره مصنوعی
rock work
کوه مصنوعی
rock-bottom
کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
to rock the boat
<idiom>
گرد و خاک به پا کردن
[اصطلاح مجازی]
to rock to sleep
جنباندن
to rock to sleep
خواب کردن
to stumble against a rock
گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
under szturated rock
سنگ زیر اشباع
vitreous rock
سنگ شیشه نما
volcanic rock
سنگ خروجی
rock work
دیوار کوه نما
rock goat
مرال
rock goat
بزکوهی
rock flour
ارده سنگ
rock candy
نبات
rock brake
بسفایج معمولی
rock bound
دشوار
rock bound
دیریاب
rock salt
نمک سنگی
rock garden
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens
باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock bound
محاط بصخره
rock candy
تبرزد
rock crystal
سنگ بلور
rock dove
کبوتر کوهی
rock drill
مته سنگ شکن
rock dyke
سنگریز
rock fill
سنگریز
rock flour
سنگارد
rock erosion
از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock pitons
انواع میخهای سنگ نوردی
sluiced rock fill
سنگریز ابپاشی شده با فشار
rock fill dam
سد سنگریز
rock fill dam
سد سنگی
zone of rock flowage
منطقه سنگهای روان
zone of rock fracture
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
natural rock asphalt
سنگ قیر
to make the party rock
جشن را گرم کردن
to hit rock bottom
از نظر روحی خرد شدن
bed rock ledge
لایه سنگی کف بستر
rock-bottom price
کمترین قیمت
A big rock rolled down the mountain.
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
roll
چرخش گردش
roll
غلتک زدن
to roll on
صاف کردن
to roll on
غلتیدن
to roll on
اسان رفتن
to roll by
صاف رفتن
to roll by
غلتیدن
roll
گردکردن
roll
بدوران انداختن
roll
طومار
roll
لوله
roll
چیز پیچیده
roll
فهرست پیچیدن
roll
ثبت
roll
غلتک
roll
نورد
roll
غلتاندن غلت دادن
roll
توپ
roll
غل دادن
roll
صورت
to roll by
اسان رفتن
roll out
معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll up
انباشتن
roll up
رویهم جمع شدن
roll up
جمع اوری کردن تاسیسات
roll up
پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll up
چرخیدن
roll up
جمع کردن
roll out
دویدن هواپیما روی باند
roll out
سر خوردن هواپیما
roll
غلتیدن
roll in
در حافظه پهن کردن
roll on roll off
روش بارگیری مستقیم ناو
roll on roll off
روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
roll out
از حافظه جمع کردن
roll out
ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll up
اندوختن
roll
غلت خوردن گشتن
roll
تراندن
roll
فهرست
roll
نورد کردن
roll
طاقه
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
roll around
<idiom>
برگشتن
roll in
<idiom>
باقیمت بالایی رسیدن
roll
چرخش توپ والیبال
roll
ناویدن
roll
تلاطم داشتن
roll
تردادن
roll
غلطیدن
roll
غلتش ناو
roll
غلطیدن ناو
roll
چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll
انحراف به چپ یا راست
roll
دوران حول محور طولی غلطش
roll
ناوش
pancake roll
گوشتو...درستمیشود
pancake roll
کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll film
فیلملولهای
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
straightening roll
غلطک مستقیم کنی
to be on the pay roll
جزوکارمندان یا مزدوران بودن
shoulder roll
چرخیدن روی شانه ها
sheet roll
نورد ورق
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
spring roll
مربوطبهغذایچینی
To roll up ones sleeves.
آستینهارابالازدن
To call the roll. Roll-call.
حاضر غایب کردن
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
toilet roll
دستمالتوالت
angle-roll
ابزار گرد
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
universal roll
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
universal roll
نورد یونیورسال
to roll one's eyes
<idiom>
نشان دادن بی میلی
[بی علاقگی]
به انجام کاری
[اصطلاح مجازی]
hip-roll
تیر چوبی نبش
to be on the pay roll
مواجب یا مزد گرفتن
drum roll
ضربات مداوم
the roll of the sea
غلت یا موج اب دریا
sausage roll
نوعیغذاباسوسیس
the roll of a ship
غلت کشتی
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
striking off the roll
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
drum roll
تندزنی
crushing roll
غلتکسنگشکن
western roll
غلطیدن افقی از روی میله
roll-calls
حاضر و غایب کردن
cold roll
نورد کردن در حالت سرد
cross roll
نورد عرضی
drag roll
غلطک کششی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com