English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
English Persian
rock pool استخرکوچک
Other Matches
pool منبع
pool مخزن
pool چاله اب
pool سوراخ کردن
pool نقب زدن
pool تعمیرگاه
pool قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pool دوره
pool سرمایهای که از سود چندشرکت فراهم میشود
pool تصحیلات اشتراکی
pool شریک شدن باهم اتحادکردن
pool ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool پارک موتوری
pool استخر
pool ابگیر
pool حوض
pool برکه چاله اب
pool کولاب
pool ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
pool ائتلاف
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
pool دسته زبده وکارازموده
pool equipment وسایل پارک موتوری
pool equipment وسایل تعمیرگاه
pool rectifier یکسوکننده مایعی
pool rectifier لامپ مایع
pool tool میله زنی
resting pool حوضچه ارامش
pool cathode کاتد مایع
pool ball هر یک از گویهای رنگی اسنوکر
motor pool گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت
boat pool حوضچه قایق
motor pool پارک موتوری
gold pool صندوق مشترک طلا
pool tube لامپ مایع
motor pool گاراژ
motor pool خودروگاه
buffer pool تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
storage pool گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
swimming pool استخر شنا
swimming pool گرمابه [با استخر]
swimming pool حمام [با استخر]
pool tool حفاری با میله توپر
wading pool استخر کودکان
paddling pool استخرمصنوعیکوچکمخصوصبچهها
bottom of the pool تهاستخر
condensation pool استخرانقباض
consolidated motor pool خودروگاه تمرکزی خودروگاه عمومی یا مشترک
grid pool tube لامپ مایع شبکه دار
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
mobile equipment pool بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
pool cathode tube لامپ مایع
mercury pool cathode کاتد جیوهای
olympic size pool اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
mercury pool tube لامپ مایع
bumper pool billiard بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
How deep is the swimming pool ? گودی این استخر چقدر است ؟
pill pool billiard بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
physical motor pool پارک موتوری ساختمان دار پارک موتوری تاسیسات دار
normal pool level تراز بهنجار مخزن
straight pool billiard بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
Football pool [British English] قماربازی روی نتیجه بازی تیمهای فوتبال
All members are entitled to use the swimming pool. همه اعضاء حق دارند از استخر شنا استفاده نمایند
rock-like صخرهمانند
the rock جبل الطارق
rock جنباندن
rock تکان نوسانی دادن
rock جنباندن نوسان کردن
rock جنبش
rock سنگ
rock خاره
rock جنبیدن
rock سنگ خاره صخره
rock تخته سنگ یا صخره
rock حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock صخره
rock تکان
rock تکان دادن
to rock to sleep جنباندن
rock toe سنگچین پایاب
rock sucker مارماهی دریایی
rock scorpion کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock pitons انواع میخهای سنگ نوردی
rock pigeon کبوتر کوهی
impervious rock تختهسنگغیرقابلنفوذ
rock wash پوشش سنگی
rock wool پشم کوهی
rock work خاره یا صخره مصنوعی
rock work کوه مصنوعی
volcanic rock سنگ خروجی
vitreous rock سنگ شیشه نما
under szturated rock سنگ زیر اشباع
rock work دیوار کوه نما
to rock to sleep خواب کردن
to stumble against a rock گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
rock basin حوضهرودصخراهای
As firm as a rock . به محکمی آهن ( سنگ )
rock the boat <idiom> واژگون کردن
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock'n'roll رقص راک اندرول
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock salt نمک سنگی
To stand like rock . مانند کوه ایستادن
rock step پایهصخرهای
as steady as a rock <idiom> مثل کوه [استوار و ثابت]
rock music موسیقیRock
rock-climber صخرهنورد
rock-climbing صخرهنوردی
rock-hard بینهایتسخت
rock gardens باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
It is as hard as rock. مثل سنگ سفت است
rock garden باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
to rock the boat <idiom> گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
rock oil نفت
igneous rock سنگ اذرین
crystalline rock سنگ بلوری
cap rock پوش سنگ
broken rock صخره
bituminous rock سنگ قیری
phosphate rock سنگ فسفات
bed rock سنگ مادر
bed rock سنگ کف
almond rock گزبادامی
rock flint سنگ اتشزنه سیاه
rock facing سنگریز حفافتی
detrital rock سنگ اواری
rock cork پنبه کوهی
igneous rock سنگ خروجی
igneous rock سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
hand placed rock سنگفرش فکافته
layer of rock لایه سنگی
layer of rock طبقه سنگی
mantle rock سنگپوش
rock rubble ریزش سنگ
fall of rock ریزش سنگ
eruptive rock سنگ بیرون ریخته
eruptive rock سنگ خروجی
rock bound خاره بست
rock bound سنگ بست
rock drill مته سنگ شکن
rock dyke سنگریز
rock fill سنگریز
rock erosion از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock fever حصبه جبل الطارق
rock flour سنگارد
rock flour ارده سنگ
rock goat بزکوهی
rock goat مرال
rock hewn از کوه کنده شده
rock dove کبوتر کوهی
rock bound دشوار
rock crystal سنگ بلور
rock candy تبرزد
rock bound محاط بصخره
rock bound دیریاب
rock candy نبات
rock brake بسفایج معمولی
zone of rock flowage منطقه سنگهای روان
zone of rock fracture ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
to hit rock bottom از نظر روحی خرد شدن
to make the party rock جشن را گرم کردن
rock fill dam سد سنگریز
rock-bottom price کمترین قیمت
rock fill dam سد سنگی
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
sluiced rock fill سنگریز ابپاشی شده با فشار
natural rock asphalt سنگ قیر
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com