English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
roll of thunder غرش رعد
Other Matches
thunder اسمان غرش کردن باصدای رعد اسا ادا کردن
thunder رعدزدن
thunder رعد
thunder اسمان غرش
thunder تندر
thunder struck حیرت زده
thunder stuck رعدزده
thunder stuck حیرت زده
thunder struck مات مبهوت
thunder struck صاعقه زده
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
thunder struck رعدزده
thunder storm رعد وبرق
thunder chief نوعی هواپیمای یک موتوره وسوپرسونیک قابل حمل بمب اتمی
thunder storm تندریااذرخش
thunder clap غرش رعد خبریارویدادرعداسا
thunder clap صدای تندر
this wind preludes thunder این باد مقدمه رعد است
He stands there like a duck in a thunder storm. <idiom> مانند خر در گل گیر کرده. [اصطلاح مجازی]
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
roll out دویدن هواپیما روی باند
roll around <idiom> برگشتن
roll in <idiom> باقیمت بالایی رسیدن
roll in در حافظه پهن کردن
roll out سر خوردن هواپیما
roll out ازتختخواب بیرون امدن گسترده شدن
roll طاقه
roll up جمع کردن
roll up اندوختن
roll up چرخیدن
roll up انباشتن
to roll by اسان رفتن
to roll by غلتیدن
to roll by صاف رفتن
to roll on اسان رفتن
to roll on غلتیدن
to roll on صاف کردن
roll up رویهم جمع شدن
roll up جمع اوری کردن تاسیسات
roll up پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
roll out از حافظه جمع کردن
roll نورد کردن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
roll چرخش گردش
roll غلتک
roll نورد
roll غلتاندن غلت دادن
roll غل دادن
roll غلتک زدن
roll گردکردن
roll بدوران انداختن
roll چیز پیچیده
roll فهرست پیچیدن
roll ثبت
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
roll on roll off سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
roll on roll off روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
roll طومار
roll لوله
roll توپ
roll صورت
roll غلتیدن
roll غلت خوردن گشتن
roll تراندن
roll غلتش ناو
roll غلطیدن ناو
roll انحراف به چپ یا راست
roll دوران حول محور طولی غلطش
roll ناوش
roll ناویدن
roll چرخش نیمدایره روی یک پا وبعد روی پای دیگر
roll چرخش توپ والیبال
roll غلطیدن
roll فهرست
roll تردادن
roll تلاطم داشتن
straightening roll غلطک مستقیم کنی
shoulder roll چرخیدن روی شانه ها
swing roll چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
roll stand مقام نورد
roll scroll متن نمایش داده شده که درهرلحظه یک خط بالا یا پایین صفحه نمایش می رود
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
roll pass رخده نورد
roll pass کالیبر نورد
roll paper کاغذ لولهای
sheet roll نورد ورق
roll over credit اعتبار گردان
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
the roll of a ship غلت کشتی
toilet roll دستمالتوالت
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
To call the roll. Roll-call. حاضر غایب کردن
To roll up ones sleeves. آستینهارابالازدن
roll up one's sleeves <idiom> سخت تلاش کردن
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
angle-roll ابزار گرد
edge-roll ابزار سه ربع گرد
hip-roll تیر چوبی نبش
to roll one's eyes <idiom> نشان دادن بی میلی [بی علاقگی] به انجام کاری [اصطلاح مجازی]
spring roll مربوطبهغذایچینی
sausage roll نوعیغذاباسوسیس
pancake roll گوشتو...درستمیشود
the roll of the sea غلت یا موج اب دریا
to be on the pay roll جزوکارمندان یا مزدوران بودن
to be on the pay roll مواجب یا مزد گرفتن
universal roll نورد یونیورسال
universal roll برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
western roll غلطیدن افقی از روی میله
wire roll نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
drum roll ضربات مداوم
drum roll تندزنی
crushing roll غلتکسنگشکن
roll film فیلملولهای
pancake roll کلوچهایکهباسبزیجاتچینی
roll-calls حاضر و غایب کردن
call the roll حضور و غیاب کردن
call the roll حاضر و غایب کردن
chest roll چرخیدن ژیمناست از حالت ایستاده بروی سینه
chilled roll نورد سخت کننده
cogging roll دستگاه نورد اولیه شمش
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cross roll نورد عرضی
drag roll غلطک کششی
dummy roll غلطک کور
dummy roll نورد کور
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
giant roll تاب
grooved roll غلطک شیاردار
grooved roll نورد شیاردار
hot roll نورد کردن داغ
breaking down roll نورد شکست
roughing roll پیش نورد
break down roll پیش نورد
roll of honour صورت اسامی کسانی که درجنگ فداکاری کرده اند
roll of honour لیست افتخار
rock'n'roll رقص راک اندرول
rock'n'roll رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll رقص راک اندرول
rock and roll رقص بحنبان وبچرخان
back up roll غلطک پشت بند
backing roll غلطک پشت بند
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
bed roll رختخواب پیچ
bed roll خاموت انکادره
blooming roll نورد شمشه
roll-call حاضر و غایب کردن
blooming roll دستگاه نوردشمشه
bottom roll غلطک ماتریسی
idle roll غلطک کور
period of roll دوره تناوب
pilger roll غلطک زائر
plate roll غستگاه نورد صفحه
roll axis محور غلطش
roll call حضور و غیاب سازمانی
roll back قیمت جنسی یاکالایی را بسطح اولیه پایین اوردن
roll call نامیدن افراد
roll back عمل تنزل دادن
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
roll back کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی
roll back عقبگرد
roll call حاضر و غایب
roll call شیپورجمع
roll call حضور و غیاب
roll call حاضر و غایب کردن افراد
pick and roll ایجاد سد و چرخش
period of roll زمان تناوب چرخش
jack roll چرخ چاه
jelly roll رولت
jelly roll نان شیرینی ژله دار ولوله کرده
pay roll لیست حقوق
roll back عقب کشی
roll kitchen اشپزخانه متحرک
pay roll لیست پرداخت حقوق
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
roll forward تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
roll housing پایه دستگاه نورد
muster roll دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
roll back عقب کشیدن
Roll the blanket round yourself. پتو رابدور خودت بپیچ
arm roll and grapevine بغل رومی
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
roll out the red carpet <idiom> برای خوشآمد فرش زیرپای مهمان پهن کردن
roll piercing process روش نورد مایل
to roll up the enemy line بخط دشمن کردن
to roll up the enemy line حمله جناحی
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
center disc roll غلطک دیسکی
center disc roll نورد دیسکی
roll piercing process فرایند نوردمایل
intermediate roll stand مقام نورد میانی
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
fireman's carry and barrel roll یک دست از کمر
front headlock and side roll سر زیر بغل با مایه بزکش
double arm roll from front زیر با مایه کلندون
To shake ( swing , roll) ones hips . قر دادن
arm roll and outside leg trip فن ارنج
leg lift and side roll کنده سرانبون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com