Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
roman cross
حرکت صلیبی
Other Matches
Roman
لاتین حروف رومی
Roman
اهل روم
Roman
رومی
Roman
رومن
Roman legionary
سربازورمی
times roman
تایمز رومن
Roman Catholics
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
Roman Catholic
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
roman school
مکتب رفائیل
roman balance
قپان
roman empire
امپراطوری رم
roman candle
افتاب مهتاب
roman a clef
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
Roman numeral
عدد رومی
[ریاضی]
Roman law
مجموعهی قوانین رومی که پایهی قوانین امروزی در بسیاری از کشورها به ویژه در اروپا است
Roman numerals
ارقام رومی
Roman numeral
اعداد رومی
Roman blind
درپرشرومانی
Roman alphabet
الفبای لاتین
roman vitriol
کات کبود
roman vitriol
زاج کبود
greco roman
کشتی فرنگی
Roman metal pen
خودکاررومی
Either be a pure Ethiopian or a full - blooded Roman.
<proverb>
یا زنگى زنگ باش یا رومى روم .
cross way=cross road
چهارراه
cross
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
دورگه کردن
cross
روبروشدن قطع کردن
cross
مصادف شدن با
cross
عبوردادن
cross
گذشتن
cross
پیوندی
cross
قلم کشیدن بروی
cross
تقلب
cross
اختلاف مرافعه
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross over
همگذری
cross
عرضی
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
سانتر کردن
cross
حرکت سمتی
cross
قطع کردن متقاطع کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
عبور کردن
cross
تقاطع
cross
دورگه
cross
حدوسط ممزوج
cross
علامت ضربدر یاباضافه
cross
خط بطلان کشیدن بر
st.g's cross
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross out
قلم زدن
cross
متقاطع
on the cross
بطوراریب
cross over
درو از عقب
cross
نادرستی
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
چلیپا
cross
خاج
cross
صلیب
to be cross about something
دلخور بودن از چیزی
cross
علامت ضربدر در نقشه کشی
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
cross tell
خبر دادن
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross stitch
بخیه دوزی بچپ وراست
cross stay
بست چلیپا
cross stay
تقویت صلیبی
cross weight
وزن ناخالص
cross wind
باد جانبی
cross wires
سیمهای متقاطع
cross wise
صلیب وار
cross wise
چلیپایی ضربدری
cross word
جدول معمائی
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross support
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
cross talk
تداخل صحبت
cross talk
تداخل صدا
cross thrust
تراست ناخالص
cross tip
پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
cross trail
جاده عرضی
cross trail
جاده سرتاسری عرضی در منطقه
cross talk
تداخل صداها در تلفن
cross tree
رابط عرضی دکلها
cross talk
القاء
cross validation
وارسی اعتبار
cross vault
طاق چهاربخش
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall
دیوار همبر
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross traverse
تراورس عرضی
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross loading
سر شکن کردن بارها
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross products
حاصلضرب ضربدری
cross purpose
قصد مغایر
cross purpose
قصد متقابل
cross question
استنطاق
cross question
بازجویی
cross plane
رنده کردن
cross piece
تیر عرضی
cross over point
نقطه الحاق مسیرها
cross loading
تقسیم بارهای هواپیما
cross loading
مخلوط کردن بارها
cross magnetizing
میدان مغناطیسی متقابل
cross member
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile
شیر یا خط
cross examiner
بازجویی کننده
cross over point
نقطه همگذری
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross question
سئوال بطریق استنطاق
cross reaction
سطح مقطع
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross peaks
پیکهای چلیپایی
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
مقطع
cross section
رویه برش
cross section
سطح مقطع عرضی
cross section
نیمرخ عرضی
cross section
سطح مقطع
cross section
سطح مقطع موثر
cross road
چهارراه
cross road
تقاطع جاده
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads
همبر راست گوشه
cross roll
نورد عرضی
cross section
مقطع عرضی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
برش عرضی
cross-purposes
عدم تفاهم
cross-aisle
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
تیر افقی
cross-bond
آجرچینی فلمنگی
cross-brace
بادبند چپ و راست
cross-doomed
کلیسای گنبددار
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
She is cross eyed.
چپ چشم است ( لوچ )
cross-church
کلیسای صلیبی
To cross out . To strike off.
خط زدن
at cross purposes
<idiom>
راه خطا واشتباه
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
double-cross
<idiom>
گول زدن
Cross your heart!
<idiom>
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
cross-rail
اسکلت چوبی
cross-rib
دنده ی قوس
Don't be cross with me.
از من دلخور نباش.
cross product
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
ضرب برداری
[ریاضی]
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Latin cross
صلیب رومی
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
cross-vault
طاق چهار بخش
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
dedication cross
صلیب مقدس
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
Lantern-cross
صلیب سنگی
southern cross
صلیب جنوبی
cross-Channel
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross word
جدول لغز
pectoral cross
صلیب سینه
sign of the cross
علامت صلیب
soiuthern cross
صلیب جنوب
soiuthern cross
چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
southern cross
crux
southern cross
چلیپا
swinging cross
کوته مداری وزشی
to cross the styx
مردن
pectoral cross
چلیپایی روی سینه
olympic cross
صلیب المپیک
cyclo cross
مسابقه دوچرخه درمسیرهای شیبدار و ناهموار
geneva cross
صلیب سرخ
greek cross
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
invention of the cross
جشن یافتن صلیب
inverted cross
بالانس صلیب
line cross
تقاطع خط
maltese cross
صلیب
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
to cross the arms
دست بسینه گذاشتن
trolley cross over
صلیب ترن برقی
victoria cross
صلیب ویکتوریا
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross
کج
criss-cross
یکوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com