Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English
Persian
root directory
دایرکتوری اصلی
root directory
دایرکتوری ریشه
Other Matches
directory
لیست نام ها و اطلاعات درباره فایل ها در رسانههای ذخیره سازی
directory
دایرکتوری در یک دایرکتوری
directory
دفترچه راهنما
directory
فهرست راهنما
directory
کتاب راهنما
directory
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
directory
فهرست
directory
راهنما
ex-directory
شخصی که چنین شمارهای را دارد
ex-directory
تلفنی که شمارهی آن در کتابچهی تلفن داده نشده
directory
در OS/2 , -MS DOS دستور برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory
در OS/2 , -MS DOS دستور سیستم برای تولید دایرکتوری جدید روی دیسک
directory
دایرکتوری
directory
SO/2 , -MS DOS , UNIX دستور سیستم برای جابجایی یک دایرکتوری
directory
روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
telephone directory
کتاب تلفن
telephone directory
کتابچه راهنمای تلفن
postal directory
دفتر راهنمای پست
telephone directory
دفترتلفن فهرست مشترکین تلفنی
contents directory
فهرست محتویات
current directory
دایرکتوری جاری یا فعلی
data directory
فهرست راهنمای داده ها
directory enquiries
سرویسجستجوگرشمارهتلفن
default directory
دایرکتوری پیش فرض یاقراردادی
postal directory
مدیریت پست
directory markers
نشانههای دایرکتوری
parent directory
دایرکتوری بالاتر
parent directory
دایرکتوری بالای یک زیر دایرکتوری
file directory
فهرست یا راهنمای فایل
data directory dictionary
فهرست لغت نامه داده ها
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
to root
گاییدن
to take root
ریشه کردن
to take root
ریشه گرفتن ریشه دوانیدن
root name
نام اصلی
to root up
قلع وقمع کردن
root out
ریشه کن کردن
to root up
ریشه کن کردن
to root up
از ریشه دراوردن
to take root
ریشه زدن
to root
سپوختن
root
بنیاد
To get to the root of something.
ته وتوی چیزی را درآوردن
to take the n-th root
ریشه
[ان]
ام یک عدد را گرفتن
[ریاضی]
to root
کردن
root up
ریشه کن کردن
root
ریشه دار کردن
root
از عددی ریشه گرفتن
root
غریدن
root
دادزدن
root
ریشه کن کردن
root
بن
root
سرچشمه زمینه
to take the n-th root
جذر
[ان]
ام یک عدد را گرفتن
[ریاضی]
root
جذر
[ریاضی]
root
اساس
root
بنیان پایه
root
اصول
root
اصل
root
ریشه
root
ریشه
[ریاضی]
root
بیخ
root
عدد به توان یک دوم . جذر یک عدد
root
توان کسری یک عدد
root
جذر
root
ریشه گرفتن
root
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root
گره شروع که از آن تمام مسیرهای شاخههای ساختار درخت آغاز می شوند
root
پای دندانه
root
پایه
to strike root
برقرارشدن
strike root
ریشه کردن گرفتن
to strike root
ریشه کردن پابرجاشدن
to strike root
ریشه زدن
to strike root
ریشه گرفتن ریشه دواندن
sweet root
شیرین بیان
sweet root
سوس
tap root
ریشه عمودی
tap root
ریشه اصلی
the root of a word
ریشه واژه
the root of a word
اصل کلمه
the root of dispute
مایه نزاع
to extract a root
جذرگرفتن
[ریاضی]
to extract a root
ریشه گرفتن
[ریاضی]
root of a function
صفر یک تابع
[ریاضی]
root of a function
ریشه تابع
[ریاضی]
root of the matter
اصل مطلب
sensory root
ریشهحسی
secondary root
دومینریشه
root vegetables
سبزیجاتریشهای
root system
سیستمریشه
root hairs
موهایریشه
root canal
کانالریشه
primary root
ریشهاولیه
posterior root
ریشهخلنی
motor root
ریشهمتحرک
anterior root
ریشهپیشین
square root of
جذرعددی
wing root
ریشه بال
ventral root
ریشه قدامی
root of nail
ریشهناخن
root crops
محصولات دارای ریشههای خوراکی
characteristic root
ویژه مقدار
characteristic root
مشخصه مقدار
china root
چوب چینی
chiretta root
نی نهاوندی
chiretta root
جرانه
firtree root
ریشه صنوبری
burdock root
اراقیطون
gentian root
کوشاد
gentian root
بیخ جنتیانا
goat root
عجرم
imaginary root
ریشه ی انگاری
imaginary root
ریشه ی موهومی
insane root
سیکران
burdock root
ریشه بابا ادم
bulb root
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
square root
جذر
square root
ریشه دوم
cube root
ریشه مکعب
cube root
ریشه سوم کعب
cube root
کعب
root crop
محصولات دارای ریشههای خوراکی
cube root
ریشه سوم
root beer
مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
root beers
مشروب شیرین معطر با ریشه گیاه
blade root
ریشه تیغه
insane root
بذر البنج
insane root
بذر البنگ
musk root
ریشه مشک
rush root
ریشه اریسا
the root of a tree
ریشه درخت
root graft
پیوند ریشهای
root mean square
ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
root valve
شیر اصلی
root of the weld
ریشه جوش
root of title
منشاء مالکیت
root of title
منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
root section
مقطع ریشه
root segment
بخش اصلی
root segment
قطعه ریشهای
root circle
دوره پای دندانه
root and seed
اصله و حبه
orris root
ریشه بنفشه
orris root
بیخ بنفشه
squar root
جذر
strike root
ریشه زدن
musk root
گیاه مشکین
root and branch
ازریشه
root and branch
اساسا
squar root
ریشه دوم
root and branch
کاملا
rush root
ریشه ایرسا
dried root of rhubard
ریوند
root canal procedure
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
root canal therapy
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
square root method
روش جذرگیری
root canal therapy
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
the root of all kinds of evil
سرچشمه همه بدیها منشاهمه فسادها
root canal therapy
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
This idea took root in my mind.
این نظریه درفکرم ریشه گرفت
root mean square error
جذر میانگین مجذور خطا
Money is the root of all evil.
پول وثروت ریشه تمام فسادها است
root mean square velocity
جذر میانگین مجذور سرعت
root canal procedure
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
owner of root or seed
مالک اصله یا حبه
square root key
دکمهرادیکال
root-hair zone
بخشموییریشه
root canal procedure
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
The root of exisiting differences.
ریشه اختلافات موجود
the love of money is the root of all evil
<idiom>
حب دنیا هست راس هر خطا
root canal treatment
[RCT]
روت کانال تراپی
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
عصب کشی
[روت کانال]
[دندان پزشکی]
root canal treatment
[RCT]
درمان ریشه
[دندان پزشکی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com