Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
round head buttress dam
سد پشتبنددار سر گرد
Other Matches
round head
سر گرد
round head
برگردان
buttress
شمع زدن محکم بستن
buttress
شکاف
buttress
مجردی
buttress
جرز
buttress
پشت بند
buttress
دیوار پشت بند
buttress
شمع پشت بند
buttress
دارای شمع یاحائل
buttress
پایه
buttress
حائل نگهدار
buttress
شمع پشتیبان دیوار
length of buttress
درازای پشتبند
flying buttress
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
diagonal buttress
پایهادیب
hollow buttress
پشت بندصندوقهای
hollow buttress
پشت بند تو خالی
buttress brace
قید بادبندی
buttress centres
فاصله محوری پشت بندها
buttress dam
سد پایهای
buttress dam
سد پشت بندار
buttress spacing
دوری محورهای پشت بندها
hanging-buttress
[پشت بند نگهدارنده]
[معماری]
angel-buttress
پشت بند
flying buttress
شمع پشت بند
arch-buttress
پشت بند شمشیری
base thickness of buttress
عرض پنجه پشت بند
truss buttress dam
سد با پشتبند خرپایی
fixed slab buttress dam
سد با پشتبند ثابت
cross section of a buttress dam
قسمتحایلموربسر
head to head polymer
بسپار سر به سر
to round up
جمع اوری کردن
ro round off
گرد کردن
round-up
حمله ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
round off
گرد کردن برشی
round off
گرد کردن
right round
دور تادور
ro round off
صاف کردن
ro round off
ازتیزی دراوردن
ro round off
کاو کردن محدب کردن
round on
جمع اوری کردن
come round
بازگشتن
right round
از هرسو
right round
گرداگرد
get round
بدست اوردن
out of round
غیرمدور
all round
دورتا دور
all round
سرتاسر
all round
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
round out
گرد کردن
round out
دور زدن
round on
گرد کردن
round about
دور سر گرداندن مطلب
round in
به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
round about
پر پیچ و خم
get round
از سر خود وا کردن
round up
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round up
گرد کردن افزایشی
round and round
گرداگرد
round up
<idiom>
گرد هم آوردن ،جمع آوری
right round
از هر طرف
get round
از زیر
[کاری]
در رفتن
get round
طفره رفتن
round d.
دوازده تاتمام
round d.
دوجین تمام
to come round
[around]
<idiom>
به هوش آمدن
[پس از غش یا بیهوشی]
get round
پیش دستی کردن بر
round and round
دور تا دور
round and round
از هرسو
round and round
ازهر طرف
go round
به همه رسیدن
come round
شفا یافتن
come round
بهوش امدن
come round
بحال اول رسیدن
go round
دور زدن
round down
گرد کردن کاهشی
get round
قلق
to come round
گشت زدن
to round up
تبعیدکردن
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round
مدور
round
هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round
نوبت گرد کردن
to look round
اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
round
دوربازی
round
تعداد تیر تعداد شلیک دور
to go round
به همه رسیدن
to get round
باحیله پیشدستی کردن بر
to go round
دیدنیهای غیر رسمی کردن
to get round
ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to come round
سرزدن
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
round
مشابه 8759
it is the other way round
وارونه است
it is the other way round
عکس این است
to be round with any one
با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
round
گرد
round
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round
گرد کردن
to go round
دورزدن
round
آنچه در دایره حرکت میکند
look round
اطراف کار را دیدن
round
تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
to go round
برای همه کفایت کردن
round
فشنگ
round
گلوله
round
مبلغ زیاد
round
تکمیل کردن
to round on any one
چغلی کسیرا کردن
round
کامل کردن
round
بی خرده کردن
round
نوبت گردکردن
round
بی خرده
to round up
گرد کردن
to round up
گلوله کردن
round
دور زدن مدور
round
گردی
round
عدد صحیح
round
دایره وار
round
گرد بی خرده
round
منحنی
to round on any one
از کسی چغلی کردن
round shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round-shouldered
دارای شانههای جلو امده شانه گرد
round brackets
دوهلال
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
send round
فرستادن
round dance
رقص چوبی
field round
یک دور تیراندازی صحرایی
The news got round that he has come.
خبرپیچیدکه اوآمده است
round-the-clock
لاینقطع
round-the-clock
پیوسته
round dance
والتز
round line
طناب گرد
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
short round
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
to come round
[British E]
[دوباره]
به هوش آمدن
[پزشکی]
year-round
همه ی سال
year-round
در تمام مدت سال
round window
روزنه گرد
year-round
<idiom>
همه ساله
fita round
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز فاصله 03 تا 09 متربرای مردان و 03 تا 07 متربرای زنان با تیر و کمان
round neck
یقهگرد
round pronator
عضلهمکبورود
round angle
زاویه 063 درجه
round timber
گرده بینه
round timber
چوب گرد
round table
کنفرانس میز گرد
round of ladder
پله نردبان
round sewing
گرد دوخت
round sewing
دوخت گرد
round seizing
بستن گرد
round robin
نوبت گردشی
round robin
با گردش نوبت
paper round
فردیکهدریکمسیرخاصبهدرخانههاروزنامهمیرساند
round-eyed
چشمگرد
whip-round
تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
round robin
انجام مسابقه بنوبت
half round
گج بری نیم گرد
half round
نیم دایره
round ingot
شمش گرد
send round
دور زدن
sculpture in the round
پیکره سازی همه جانبی
pull round
رفع نقاهت کردن
fixed round
فشنگ کامل
fixed round
فشنگ ثابت
pull round
بهبودی یافتن
round voyage
سفر دوسره
round vowel
حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
round eye
دکمهقزن
for a mile round
تا یک میل از هر سو
round billet
شمش گرد
round bilge
خن گرد
round brush
بورسگردمویی
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
get round the law
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
half round
نیم گرد
round the clock
۲۴ ساعته
round-the-clock
شبانه روزی
to turn round
دورزدن
sculpture in the round
پیکره سازی تمام بر
to round into a man
مرد شدن
offer round
به همه تعارف کردن
national round
مسابقه تیراندازی زنان با 84تیر از مسافت 06 متری و42 تیر از05 متری با تیر وکمان
to round into a man
بمردی رسیدن
target round
یک دور تیراندازی با تیر وکمان
merry-go-round
چرخ فلک
round-robin
تورنمنت دورهای شطرنج
round trip
سفر رفت و برگشت سفردوسره
the round of heaven
گنبد اسمان
to pull round
بهبودی یافتن
smell round
سر و گوش اب دادن
st george round
مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
aaron's round
بنک سفید
aaron's round
بوصیر
round trips
سفر رفت و برگشت سفردوسره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com