English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
round table کنفرانس میز گرد
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
round out دورزدن هواپیما برای نشستن
round d. دوازده تاتمام
round d. دوجین تمام
to round up گرد کردن
round down گرد کردن کاهشی
round up <idiom> گرد هم آوردن ،جمع آوری
under the table <idiom> زیرمیزی
table saw تابلونمایشگر
table look up مراجعه به جدول
round and round ازهر طرف
round and round از هرسو
round and round گرداگرد
round and round دور تا دور
round about پر پیچ و خم
round about دور سر گرداندن مطلب
table look up جستجوی جدول
come round بحال اول رسیدن
come round بازگشتن
round out گرد کردن
to come round [around] <idiom> به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
all round دورتا دور
all round سرتاسر
all round کاملا شامل هر چیز یا هرکس
round on گرد کردن
round on جمع اوری کردن
get round طفره رفتن
get round از زیر [کاری] در رفتن
round off گرد کردن برشی
round off گرد کردن
round in به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
come round شفا یافتن
come round بهوش امدن
inner table میزداخلی
ro round off کاو کردن محدب کردن
ro round off ازتیزی دراوردن
to come round گشت زدن
the f. of a table بطوریکه
the f. of a table باید
to get round ازسرخودرفع کردن ریشخندکردن
to round up جمع اوری کردن
to round up تبعیدکردن
to round up گلوله کردن
to get round باحیله پیشدستی کردن بر
it is the other way round وارونه است
it is the other way round عکس این است
to round on any one چغلی کسیرا کردن
to round on any one از کسی چغلی کردن
to go round به همه رسیدن
look up table جدول مراجعهای
look round اطراف کار را دیدن
to go round برای همه کفایت کردن
to look round اطراف کار را دیدن یا پاییدن امکان چیزیی راسنجیدن
to come round سرزدن
round out دور زدن
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
ro round off صاف کردن
ro round off گرد کردن
right round از هر طرف
right round از هرسو
right round گرداگرد
right round دور تادور
to go round دیدنیهای غیر رسمی کردن
get round از سر خود وا کردن
get round پیش دستی کردن بر
get round قلق
get round بدست اوردن
get table بدست اوردنی
get table دست یافتنی
go round دور زدن
go round به همه رسیدن
out of round غیرمدور
to go round دورزدن
round نوبت گرد کردن
table لیست
table فهرست
table از دستور خارج کردن
table معوق گذاردن
table روی میز گذاشتن
round-up ورود ناگهانی پلیس
round مشابه 8759
table در فهرست نوشتن
table کوهمیز
round عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
table مطرح کردن
table جدول
round هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
table لوح جدول
table خوان
round گرد بی خرده
round گرد کردن
round آنچه در دایره حرکت میکند
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت کمتر
round up گرد کردن افزایشی
round up جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
round روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
round-up حمله ناگهانی پلیس
round تقریب زدن یک عدد با یک مقدار دقت بیشتر یا کمتر
table میز
table سفره
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
round عدد صحیح
round دایره وار
table طرح کردن
round منحنی
round گردی
round دور زدن مدور
round تکمیل کردن
round کامل کردن
round بی خرده کردن
round نوبت گردکردن
two way table جدول دو سویی
round بی خرده
round گرد
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
round مبلغ زیاد
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table به صورت جدول دراوردن
table به جدولی انتقال دادن
table میزبازی
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
round مدور
round دوربازی
table تو گذاردن
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
round گلوله
round فشنگ
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
this earthly round زمین
to do a thing in a round way لقمه رادورسرگرداندن
the round of heaven گنبد اسمان
the golden round تاج زرین
tide table جگول جزر و مد
table point جدول امتیازها
theater in the round تماشاخانه دارای صحنه مدور
to do a thing in a round way بطورغیرمستقیم کاریراکردن
to do a thing in a round way اکل ازقفاکردن
time table جدول زمانی
tide table جدول کشند
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
time table جدول زمان بندی
this earthly round گیتی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
tier table میز کوچک
target round یک دور تیراندازی با تیر وکمان
state table جدول حالات
symbolic table جدول علائم
table telephone تلفن رومیزی
table tomb گورصندوقی وتخت
table utility برنامه کمکی جدولی
table ware لوازم میز یا سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table waters ابهای معدنی سر سفره
table comparator مقایسه کننده نوارها
table spoonful قاشق سوپخوری
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
st george round مسابقه مردان هر کدام با 63تیر در مسافت 001 متر و63 تیر در 08 متر و 63 تیردر 06 متر با تیر و کمان
symbol table جدول علامت
swivel table میز نوسان دار
tilting table میز نوسان دار
smell round سر و گوش اب دادن
smoke round گلوله دودانگیز
show one round همه جا را به کسی نشان دادن
symbol table جدول نمادها
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
short round فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
to serve at table پیشخدمتی کردن
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table of distribution جدول توزیع
table of distribution جدول تقسیم اماد
table of equipment جدول ساز و برگ
table of organization جدول سازمان
sculpture in the round پیکره سازی همه جانبی
table set وسیله رومیزی
table set دستگاه میزی
table spoon قاشق سوپ خوری
sculpture in the round پیکره سازی تمام بر
send round دور زدن
table linen رومیزی
table of authorities جدول اولیا امور
table instrument وسیله رومیزی
table lamp لامپ استاندارد
table land زمین هموار
table linen دستمال سفره
spelling table جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
serve at table پیشخدمتی کردن
send round فرستادن
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
round pronator عضلهمکبورود
The news got round that he has come. خبرپیچیدکه اوآمده است
wait table <idiom> سرو کردن غذا
year-round <idiom> همه ساله
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com