Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 42 (4 milliseconds)
English	Persian
rounds complete	فرمان تیر تمام
rounds complete	تیر تمام شد
Other Matches
rounds	گلوله ها
rounds	شلیکها
rounds	تعدادگلوله ها
merry-go-rounds	چرخ فلک
baton rounds	گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
every one fired two rounds	هر کسی دو تیر خالی کرد هر کسی دو نوبت شلیک کرد
number of rounds	تعداد گلوله ها
number of rounds	تعداد تیرهای شلیک شده
settling rounds	تیر استقرار قنداق توپ
settling rounds	گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
to make one's rounds	گشت زدن
to make one's rounds	دور زدن
equivalent service rounds	گلوله معادل
equivalent service rounds	گلولههای معادل گلوله جنگی
complete	کامل کردن انجام دادن
complete	خاتمه دادن به یک کار
complete	عملی که عملوندهای لازم را بازیابی میکند از حافظه و عمل را انجام میدهد و نتیجه و عملوندها را به حافظه بر می گرداند و دستور بعدی برای اجرا را می خواند
complete	تام
complete	تکمیل کردن
complete	تکمیل
complete	بانجام رساندن
complete	تمام
complete	کامل
complete	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete	خاتمه یافته یا کامل شده
complete ditch	گود کامل
complete ditch	گودبرداری کامل
complete graph	گراف کامل
complete game	یک بازی کامل از طرف توپزن
complete substitution	وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
complete inventory	موجودی کامل
complete offence	جرم تام
complete oligopoly	انحصار چند جانبه کامل
complete sound	فشنگ کامل
complete substitution	جانشین کامل
complete substitution	جانشینی کالاها
complete transaction	معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
It was a complete surprise to me .	کاملا" غافلگیر شدم
Shen wI'll the work be complete?	اینکار کی کامل می شود ؟
A complete shambles. Hotch -poych.	آش شله قلمکار (قاطی پاتی )

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com