English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (9 milliseconds)
English Persian
routine message پیام عادی
Other Matches
routine مجموعه دستورات یک تابع که درهر بخش برنامه که نیاز باشد کپی می شوند
routine جریان عادی عادت جاری
routine روزمره کار عادی
routine امر عادی
routine روال
routine برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routine روتین
routine معمولی
routine کار عادی
routine خط مشی جاری
routine روش جاری
routine امور غیر مهم
routine یک سری حرکت ژیمناستیک
routine جریان عادی و دایمی
routine بخش کوچک یک کد که داده را از وسیله خارجی می پذیرد مثل خواندن ورودی از صفحه کلید
routine عادی
routine طریقه عادی
routine مجموعه توابعی که امکان مدیریت وپردازش اعداد اعشاری را فراهم میکند
routine توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routine بخشی از کد در یک محل که توسط فراخوانی ها در تابع استفاده میشود
routine تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
diagnostic routine برنامه تشخیص عیب
diagnostic routine روال تشخیصی
diagnostic routine روش تشخیص معایب در اثرازمایش
recursive routine روال بازگشتی
recursive routine زیرتابعی که درحین اجرا خود را صدامیکند
closed routine روال بسته
diagnostic routine روال تشخیص
recovery routine روال ترمیمی
generalized routine روال تعمیم یافته
generalized routine روال کلی
library routine روال کتابخانهای
library routine روال کتابخانه
library routine روال مجموعه ها
main routine روال اصلی
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
executive routine روال اجرایی
error routine روال خطا پرداز
master routine شاه روال
monitor routine روال مبصر
output routine روال خروجی
production routine روال تولید
iterative routine حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
loading routine روال بارکننده
holiday routine برنامه روز تعطیل
recursive routine زیرتابعی دربرنامه که درحین اجرا خود را صدا میکند
canned routine روال قالب ریزی شده
target routine روال هدف
test routine روال ازماینده
tracing routine روال ردیاب
tracing routine روال رسام
tracing routine روال ردیابی
utility routine روال سودمند
routine work کار تکراری عادی
supervisory routine روال نافر
bootstrap routine روال خود راه انداز
relocatable routine روال جابجاپذیر
autostart routine روال اغازگر خودکار
routine library کتابخانه روال ها
routine tests ازمایشهای تک به تک
daily routine عادت جاری روزانه
source routine روال منبع
sevice routine روال خدماتی
get the message <idiom> به واضحی فهمیدن مفهوم
message اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
message [of something ] [to somebody] پیغام [از چیزی] [به کسی]
immediate message پیام فوری
message اندازه و سرعت ارسال پیام را بیان می کنند
message خبر
message در مقصد مربوط میشود
message مخابره
message انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
message قوانین از پیش تعریف شده که کد
message پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
d. of a message رسانیدن پیغام
message پیغام دادن
message پیام
message حجم اطلاع مشخص
message ترتیب داده در ابتدای پیام که حاوی اطلاعات مسیر و مقصد است
message روش ارسال پیام ذخیره و ارسال که در Novell استفاده میشود
message رسالت کردن
message تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
message پیغام
message نرم افزاری که پیام پستی جدید را موقت ذخیره میکند و پس به مقصد اصلی ارسال میکند. در برخی برنامههای کاربردی پست الکترونیکی چندین عامل ارسال داده وجود دارند هر یک برای یک نوع روش .
message اطلاعی که به کاربر بدون مسیریابی یا داده کنترلی شبکه
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
file handing routine قسمتی از یک برنامه کامپیوترکه داده را از یک فایل خوانده و در ان می نویسد
message display نمایشپیغام
telephone message پیغام تلفنی
telephone message پیام تلفنی
telegraphic message مخابره تلگرافی
The message of the film is that ... پیام این فیلم این است که ...
to send a message to somebody پیامی به کسی فرستادن [سیاسی یا اجتماعی]
start of message اغاز پیام
beginning of message شروع پیام
to send a message پیغام د ادن
to send a message پیام فرستادن
beginning of message شروع پیغام
drop message لولههای خبر
wrming message پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to deliver a message پیغامی را رساندن
general message پیام عمومی
message header سرپیام
message heading عنوان پیام
message line خط مخابره
message queuing صف بندی پیام
message retrieval استخراج پیام
message retrieval بازیابی پیام
message source منبع پیام
message source منشاء پیام
message feedback بازخورد پیام
message center مرکز پیام
fox message پیام دوباره
flash message پیام برق اسا
flash message پیام انی
fire message درخواست اتش
error message پیام خطا پیغام اشتباه
message book دفتر یادداشت پیام
message book دفتر پیام
fire message پیام اتش درخواست اتش کردن
message switching پیام گزینی
dummy message پیام دروغی
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
code message پیام رمز
dummy message پیام فریبنده
procedure message پیام معمولی
procedure message پیام عادی
pickup message پیامی که هواپیما با کابل اززمین برمی دارد
end of message انتهای پیام
notification message پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود
meteorological message پیام هواسنجی
error message پیام خطانما
message precedence ارجحیت ارسال پیام
message switching center مرکز گزینش پیام
automatic message switching switching message
automatic message switching راه گزینی خودکار پیام
automatic message switching انتخاب خودکار پیام
cargo outturn message پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
multiple address message پیام چند ادرسه
incoming message cassette نوارپیغام داخلی
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com