Dictiornary-Farsi | rozenzweig picture frustration study | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 172 (8 milliseconds)

English	Persian
rozenzweig picture frustration study	ناکامی سنج مصورروزنزوایگ


Other Matches

picture frustration test	ازمون ناکامی سنج تصویری
symonds' picture study test	ازمون تفسیر تصاویرسایموندز
frustration	عقیم گذاری
frustration	خنثی سازی محروم سازی
frustration	ناکامی
frustration	غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustration	نا امیدی
frustration tolerance	تحمل ناکامی
frustration of contract	بی نتیجه ماندن قرارداد
study	طرح ازمایشی
study	تحقیق
study	بررسی
study	سنجیدن
study	ارزیابی کردن
to study out	با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
to study up	خود را اماده امتحانات کردن
self study	مطالعه پیش خود
s.for study	ذوق تحصیل
s.for study	میل به تحصیل
I have to study	من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
study	عیار گرفتن
study	محک زدن
study	تجزیه کردن
study	مطالعه کردن
study	بررسی کردن
study	تحقیق کردن
study	مطالعه
study	بررسی کردن
study	درس
study	تحصیل
study	غور بررسی
study	موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
study	تحصیل کردن مطالعه کردن
study	درس خواندن خوانش
system study	مطالعه سیستم
my unwillingness to study	بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
motion study	تحرک سنجی
motion study	مطالعه ی حرکت
motion study	حرکت پژوهی
study habits	عادتهای مطالعه
methodical study	بررسی روشمند
he applied him self to study	مشغول تحصیل شد
to make a study of something	برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
brown study	عالم رویا و هپروت
to make a study of something	چیزی را بررسی یا مطالعه کردن
time study	بررسی زمانی
to study for the bar	درس حقوق خواندن
to study for the bar	تحصیل حقوق کردن
threat study	بررسی توسعه تهدید دشمن
threat study	بررسی امکانات رزمی دشمن
to study persian	زبان فارسی تحصیل کردن
study for bar	دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
pilot study	بررسی مقدماتی
What is your branch of study?	رشته تحصیلیتان چیست ؟
staff study	بررسی ستادی
he applied him self to study	دست بتحصیل زد
graduate study	تحصیلات دانشگاهی
feasibility study	مطالعه امکان سنجی
case study	بررسی موردی
case study	مورد پژوهی
application study	بررسی پذیرش اماد
feasability study	مطالعات اجرایی
feasibility study	امکان سنجی
feasibility study	مطالعه امکانپذیری
empirical study	بررسی ازمودی
application study	بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
child study	کودک پژوهی
empirical study	بررسی تجربی
area study	بررسی منطقه
capability study	مطالعه امکان انجام کار
feasibility study	مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
area study	بررسی منطقهای
field study	بررسی میدانی
feasability study	مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
time study man	وقت نگه دار
time and motion study	بررسی زمان و حرکت
methods of economic study	روشهای مطالعه علم اقتصاد
picture	مجسم کردن
picture	تصویر چاپ شده یا رسم شده از شی یا صحنه
picture	دیدن شی یا صحنه
picture	عکس
self picture	خودانگاره
picture	منظره
to picture	شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
picture	سینما با عکس نشان دادن
To be in the know . To be in the picture .	وارد بودن ( مطلع وآگاه )
picture	روشن ساختن
picture	نمایش [فیزیک] [ریاضی]
picture	تصویر
picture	ارسال تصویر روی خط تلفن
picture	تصور وصف
picture	آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture	الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
picture	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture	و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
picture	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
picture	که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture	نقاشی کردن
After dinner he likes to retire to his study.	پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
picture rail	قابعکس
as pretty as a picture <idiom>	مثل ماه شب چهارده
Heisenberg picture	نمایش هایزنبرگ [فیزیک]
sharp picture	تصویر واضح
clear picture	تصویر واضح
sharp picture	تصویر شفاف
clear picture	تصویر شفاف
You have come out well in this photo(picture).	ازمد افتادن
snowy picture	صفحه نمایش پر از پارازیت
The picture is not straight .	عکس کج است ( راست قرار نگرفته )
put someone in the picture <idiom>	شرایط را شرح دادن برای کسی
the picture on the wall	این عکس روی دیوار
picture postcard	کارت پستال
word picture	بیان یا شرح روشن
picture noise	پارازیت روی تمام صفحه نمایش
to picture to oneself	مجسم کردن
moving picture	فیلم سینما
picture frequency	فرکانس تصویر
picture gallery	نگارخانه
picture gallery	اطاق نقاشی
picture graph	نمودار تصویری
picture hat	کلاه زنانه لبه پهن
picture palace	جایگاه سینما
picture palace	نمایش گاه تصاویر متحرک
motion picture	سینما
picture point	نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
picture postcard	کارت پستال عکس دار
picture frequency	بسامد تصویر
picture frame	قاب عکس
moving picture	سینما
transter picture	عکس برگردان
fancy picture	عکس خیالی
folded picture	تصویر تا خورده
living picture	نمایش یاتصویر برجسته
noisy picture	تصویر همهمهای
picture book	کتاب عکس دار
picture element	سازه تصویر
picture element	کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
picture element	عنصر تصویر
picture processing	پردازش تصویری
picture screen	صفحه تصویر
picture window	پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
picture writing	تصویر نگاری
picture writing	خط تصویری
living picture	پرده نقاشی
picture palace	سینما
string picture	روزنه کمان
the picture of joy	مظهر خوشی
the picture of joy	خوشی مجسم
to picture to oneself	تصور کردن
picture signal	علامت تصویر
picture signal	سیگنال تصویر
picture theatre	جایگاه سینما
picture theatre	سینما نمایش گاه متحرک
picture to oneself	پیش خود مجسم کردن
picture tube	لامپ تصویر
allport vernon lindzey study of values	ارزش سنج الپورت- ورنون- لیندزی
tricolor picture tube	لامپ تصویر سه لولهای
three gun picture tube	لامپ تصویر سه لولهای
To draw a check ( picture ) .	چک ( عکس ) کشیدن
slow motion picture	تصویر با حرکت اهسته
I am in the dark. Iam not in the picture.	من در جریان نیستم
magnetic picture recording	ضبط تصویر مغناطیسی
picture arrangement test	ازمون تنظیم تصویرها
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
picture completion test	ازمون تکمیل تصویر
picture interpretation test	ازمون تفسیر تصاویر
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions	این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
make a picture story test	آزمون داستان سازی مصور
healy picture completion test	ازمون تکمیل تصاویر هیلی
peabody picture vocabulary test	ازمون واژگان مصور پی بادی
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.	اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند

rozenzweig picture frustration study

ناکامی سنج مصورروزنزوایگ