Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
runway centre line markings
خطوسطخیابان
Other Matches
runway threshold markings
خطحدنهاییهواپیما
runway side stripe markings
خطممتدکنارخیابانفرودگاه
centre line
خطمرکزی
centre service line
خطسویسزنیمیانی
markings
علامت گذاری
markings
نشان دار سازی نشان
identification markings
علایم شناسایی
control markings
علایم کنترل
runway
ماز
runway
خیابان پرواز
runway
راهرو ردپا
runway
باند پرواز
runway
باند فرودگاه
runway
مجرا
runway
راه پرواز باند پرواز
crane runway
مجرایبالابر
runway designation marking
خطتشخیصباندفرودگاه
runway greenhouse effect
اثر گلخانهای گریزان
runway touchdown zone marking
علامتتماسهواپیمابازمین
right-of-centre
جناحراست محافظهکاران
centre
تمرکز یافتن
centre third
سومینخطمیانی
right centre
مرکزقائم
off centre
لنگ زدن
off centre
لنگی
off-centre
لنگ زدن
centre
میان
centre
مرکز
centre
وسط
centre
محل
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre
نقط ه میانی چیزی
off-centre
لنگی
centre
درمرکز قرارگرفتن
centre
وسط ونقطه مرکزی
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
centre of gravity
مرکز ثقل
left centre
مرکزچپ
nerve centre
مرکز فرمان
centre chief
مهاجممیانی
centre game
بازی مرکزی
centre of mass
مرکز ثقل
centre of gravity
گرانیگاه
civic centre
مرکز شهر
community centre
محلاجتماعات
Take me to the city centre?
مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre?
تا مرکز شهر چقدر راه است؟
shopping centre
مرکزخرید
remand centre
بازداشتگاهموقت
reception centre
مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
leisure centre
مرکزتفریحیورزشی
left-of-centre
معتقدبهسوسیالیزم
centre of mass
گرانیگاه
detention centre
پذیرشهتل
health centre
مرکز سلامتی
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
centre electrode
الکترودمرکزی
centre field
مرکززمین
centre fielder
بازیکنمرکزی
centre flag
پرچموسطی
centre forward
مرکز
centre half
نیمهمیانی
centre hole
مرکزگودال
centre Keelson
مرکزالوارکیل
centre lane
بیندوخط
centre court
حیاطمیانی
centre console
میزفرمانمرکزی
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
profit centre
مرکز سود
fluid centre
مرکز سیال
surrending the centre
تفویض مرکز
off centre load
بار خارج از مرکز
centre back
نیمهعقب
cost centre
مرکز هزینه یابی
centre base
ستونمرکزی
centre circle
دایرهمرکزی
centre mark
نقطهمرکزی
centre pocket
گودال
centre pocket
مرکزی
centre wheel
چرخهمیانی
centre castle
پل فرماندهی
garden centre
مکاندفنزباله
centre-aisle
راهرویمیانی
centre of activities
مرکز عملیات
centre-back
میانیعقب
conference centre
مرکزکنفرانس
centre of pressure
مرکز فشار
centre post
قسمتبدونآرایش
centre point
نقطهمرکزی
centre span
مرکزپل
centre spot
خالوسط
civic centre
میانگاه شهر
centre strap
نوارمیانی
centre plate
keel drop
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
centre of crest circle
مرکز انحنای ستیغ
centre of crest circle
مرکز خمیدگی
centre back vent
پیلیپشت
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
What's the fare to city centre?
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town?
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
urban centre of a community
مرکز شهرک
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
centre face-off circle
دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
He was spending money right,left and centre.
چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
طناب خط
line
ریسمان
line
طناب سیم
line
رسن
out of line
خارج از خط جبهه
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
on the line
هواپیمای اماده پرواز
line
دهنه
line
خط
line
پوشاندن
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line
خط دار کردن
line
بخط کردن
line
رشته بند
line
اراستن
line
خط انداختن در
line
: خط کشیدن
line
لجام
line
ترازکردن
line
استرکردن
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
شعبه
line
محصول
line
لاین
the line
صف
line
رشته
line
طرز
line
حدود رویه
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
on line help
کمک مستقیم
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
line
نسب
by line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
line
خط زدن
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
on line
متصل
off line
غیر متصل
down the line
ضربه از کنار زمین
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line by line
سطر به سطر
line
جاده
in line
شمشیر در وضع حمله
off line
برون خطی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
in line
همراستا
down line
بار کردن پایین خطی
off line
قطع
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
on line
در خط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com