Dictiornary-Farsi | rust protection paint | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 194 (9 milliseconds)

English	Persian
rust protection paint	رنگ ضد زنگ


Other Matches

rust protection	حفافت در برابر زنگ زدگی
rust	رنگ قرمز مایل به قهوه ای
rust	زنگار
rust	زنگ زدن
de rust	زدودن زنگ
Rust <adj.> <noun>	رنگ زنگ زدگی
rust	زنگ
brown rust	سیاهک
rust proof	غیر قابل زنگ زدن
rust proof	ضد زنگ
rust proof	پادزنگ
copper rust	زنگ مس
wheat rust	زنگ گندم
fretted by rust	زنگ زده
fretted by rust	زنگ خورده
grain rust	زنگ گندم
grain rust	زنگ حبوبات
means against rust	ابزارهای گرد زدا
rust oxide iron	زنگ زدگی
paint	پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paint	رنگ کردن
paint	رنگ
paint	رنگ نقاشی
paint	رنگ شدن
paint	نگارگری کردن نقاشی کردن
to paint out	بازدن رنگ پاک کردن
pc paint	برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
to paint something [with something]	چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
paint	رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
over protection	تقویت
self protection	صیانت نفس حفافت از خود
self protection	حفافت از خود
self protection	دفاع از نفس
under protection	تحت الحمایه
self protection	برقراری تامین از خود
protection	تامین نامه
protection	حمایت
protection	پشتیبانی
protection	سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
protection	تیمارداری
protection	نیکداشت
protection	خط امان
protection	حفظ
protection	اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
protection	سیگنال بررسی اینکه آیا بخشی از حافظه توسط برنامه قابل دستیابی است یا خیر
protection	نگهداری
protection	عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
protection	کپی اضافی از فیلم یا نوار اصلی
protection	محافظت
protection	مانع کپی گرفتن شدن
protection	حفافت
protection	حراست حمایت
protection	عمل حفافت
lay on paint	رنگ زدن
lacquer paint	رنگ لاکی
paint roller	غلطک رنگ کاری
paint remover	رنگ زدا
paint thinner	رقیقگر رنگ
paint program	نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
paint progarm	برنامه نگارگری
luminous paint	رنگ شب نما
paint gun	رنگ پاش
luminous paint	رنگ نور
paint coat	روکش رنگ
paint brush	قلم موی نقاشی
paint pot	گلفشان
luminous paint	شبرنگ
paint thinner	تینر رنگ
paint work	رنگ کاری ساختمان
Paintbrush/Paint	windows برای تولید و ویرایش تصاویر atmap
to paint the lily	چیز زیبارا ارایش مصنوعی کردن
traffic paint	خط کشی راه
wall paint	رنگ دیوار
war paint	نقاشی بدن برای رزم و پیکار
paint cup	مخزنرنگ
gloss paint	رنگیکهوقتیخشکشدهباشد میدرخشد
poster paint	تقریبابیرنگ
to coat something [with paint]	چیزی را با لایه ای [از رنگ] پوشاندن
water paint	رنگ لعابی
surface paint	استر
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
phosphorescent paint	رنگ تابنده
plastic paint	رنگ پلاستیکی
priming paint	رنگ استر
priming paint	رنگ استری
paint stripper	مادهایکهجهتازبینبردنرنگهایبرجاماندهازقدیماستفادهمیشود
rustproof paint	رنگ ضد زنگ
paint spray	اسپریرنگ
skin paint	نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
antirust paint	رنگ ضد زنگ
bituminous paint	رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
anticorrosive paint	ماده ضد زنگ
flat paint	رنگ مبنا
fireproof paint	رنگ نسوز
finishing paint	رنگ سازی اماده
bituminous paint	رنگ قیردار
paint thinner	تینر یا رقیق کننده رنگ
bituminous paint	رنگ قیری
battery paint	رنگ باتری
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
flat paint	زمینه
coat of paint	اندود رنگ
oil paint	رنگ روغنی
grease paint	رنگ روعنی برای رنگ کردن صورت بازیگران
oil paint	رنگ روغن
fluorescent paint	رنگ فلورسنت
enamel paint	رنگ لعابی
antirust paint	ضد زنگ
cell protection	حفافت سل
consumer protection	حمایت از مصرف کننده
storage protection	حفافت انباره
collective protection	حفافت جمعی
software protection	حفافت نرم افزاری
Under the protection of the law.	درپناه قانون
distance protection	وسیله حفافت فاصله
cathode protection	حفافت کاتدی
collective protection	حفافت گروهی
feet protection	محافظپا
eye protection	محافظچشم
ear protection	محافظگوش
x ray protection	حفافت رونتگن
anticorrosive protection	حفافت در برابر خوردگی
head protection	محافظسر
armor protection	حفافت زرهی
armor protection	حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
toe protection	پاشنه بندی
bank protection	حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
bank protection	ساحل داری
anodic protection	حفافت اندی
thermal protection	محافظت حرارتی
bank protection	ساحلبانی
storage protection	حفافت حافظه
hand protection	محافظدستی
protection ring	حلقه حفافت
protection level	سطح حفافت
file protection	حفافت پرونده
file protection	حفافت فایل
overvoltage protection	حفافت فشار زیاد
overload protection	حفافت بار زیاد
over voltage protection	وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
memory protection	پشتیبانی ازحافظه
memory protection	حفافت حافظه
environmental protection	حفاظت محیط زیست
lightning protection	با خاموش کننده مغناطیسی
impedance protection	حفافت امپدانس
insulation protection	حفافت عایق بندی
environmetal protection	حمایت محیط زیستی
data protection	حفافت داده ها
flood protection	حفافت در مقابل طغیان
copy protection	جلوگیری از اعمال کپی
protection from sin	عصمت
copy protection	محافظت از کپی
protection hood	کلاهک یا روپوش محافظ
copy protection	حفافت دربرابر کپی
password protection	حفافت به کمک کلمه رمز
degree of protection	میزان حفافت
degree of protection	میزان تامین درجه حفافت
protection key	کلید حفافت
block protection	حفافت بلوک
to strip the paint off the wall	رنگ را از دیوار [با خراش] کندن
His fingers were stained with paint .	روی انگشتانش لکه های رنگ بود
paint oneself into a corner <idiom>	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
anti flouing paint	رنگ ضد خزه
acid resisting paint	رنگ ضد اسید
acid proof paint	رنگ ضد اسید
to paint a rosy picture of something	امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
paint the town red <idiom>	اوقات خوشی داشتن
paint spray gun	رنگ پاش
paint roller mill	غلطک دسته دار ویژه نقاشی ساختمان
paint spray gun	پیستوله رنگ
paint spraying equipment	تجهیزات رنگ پاشی
heat fast paint	رنگ مقاوم گرما
linseed oil paint	رنگ روغن برزک
paint roller mill	دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
to paint adoor green	رنگ سبز بدری زدن
to paint adoor green	دری را رنگ سبز زدن
to paint the town red	عربده کردن
to paint the town red	مستی کردن اشوب کردن
line differential protection	حفافت دیفرانسیلی خط
The Physics of Radiation Protection	فیزیک بهداشت
frost protection preparation	ضدیخ
The Physics of Radiation Protection	فیزیک محافظت از پرتو
high tension protection	حفافت فشار قوی
indirect bank protection	کناره بندی غیر مستقیم
anti skid protection	حفافت از لغزش
respiratory system protection	حافظدستگاهتنفسی
protection and indemnity club	باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
The Physics of Radiation Protection	بهداشت پرتوی
power system protection	حفافت سیستم قدرت
positional protection device	دستگاه حفافت درگاه
overflow protection switch	کلیدحافظآبهایاضافی
You have rubbed your coat against some wet paint .	کت ات را مالیده یی به رنگ ( رنگی کرده ای )
Protection money. Racket money.	باج سبیل