Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (2 milliseconds)
English
Persian
saddle blanket
نمد زین
Other Matches
blanket
باپتو ویا جل پوشاندن
blanket
پرده دود یا مه ابر
blanket
پوشاندن
blanket
پتو
blanket
جل
blanket
روکش
May I have a blanket?
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
a blanket
پتو
blanket
لایهای از عایق حرارتی برای حفافت یک جزء یا قطعه معین
blanket course
لایه ضد میک لایه در برابر کشش موئی روکش پادرس
blanket course
لایه محافظ در مقابل رس لایه پادرس
in the saddle
<idiom>
تحت فرمان
saddle
زمین زینی شکل گردنه
in the saddle
اماده
in the saddle
صاحب اختیار
in the saddle
یراق صاحب مقام
in the saddle
حاضر
in the saddle
سوار
saddle
زین کردن
saddle
پایه
saddle
حایل
saddle
گردنه
saddle
صفحه رنده بند ماشین تراش
saddle
تحمیل کردن
saddle
پالان زدن
saddle
سواری کردن
saddle
حائل
saddle
زین
smoke blanket
پرده پوشش دود برای استتاراز دید هوایی
pervious blanket
لایه زهکش
wet blanket
<idiom>
آیه یفس
pervious blanket
فرش زهکش
wet blanket
حال گیر
blanket insulation
پوششعایق
drainage blanket
لایهزهکشی
wet blanket
ضد حال
He's a wet blanket.
او
[مرد]
آدم روح گیری
[نا امید کننده ای یا ذوق گیری]
است.
security blanket
<idiom>
استفاده از چیزی برای راحتی
electric blanket
تشکبرقی
upstream blanket
پوششبالایرودخانه
blanket sleepsuit
لباسبچهگانه
impervious blanket
لایه نفوذناپذیر
blanket buying
خریدکالاهای متعدد
blanket buying
خرید کلی
blanket grouting
تزریق سطحی
blanket insurance
بیمه کلی
blanket order
دستور کلی
blanket order
سفارش کلی
blanket policy
بیمه نامه کلی
blanket policy
بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
blanket buying
خرید بصورت عمده
blanket policy
بیمه نامه جامع
impervious blanket
فرش ناتراوا
impervious blanket
لایه ناتراوا
impervious blanket
پوشش نفوذناپذیر
frost blanket course
لایه ضد یخ قشر ضد یخ
frost blanket course
لایه پاد یخ
wet blanket
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wet blanket
مایه یاس
wet blanket
نا امید کردن
pack saddle
زین مخصوص بار
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
to saddle any one with a task
کاری را بدوش کسی گذاشتن
saddle bag
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
stock saddle
نوعی زین
saddle nose
بینی فرو رفته
saddle pad
زین
saddle pillar
پایهصندلی
side-saddle
زین زنانه
side-saddle
زین یک بری
side saddle
زین زنانه
For the moment he is in the saddle.
فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
side saddle
زین یک بری
saddle tree
یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle cover
زین پوش
saddle cloth
پارچه زیر یا روی زین باشماره اسب
saddle bronc
زین گذاری اسب نیمه رام
saddle bow
قاش زین
saddle bow
کوهه زین
boot and saddle
سوار شوید
saddle bearer
متکا
saddle bearer
زیرسری
saddle bearer
تکیه گاه
saddle bag
کیسه اب
saddle backed
خرپشته
saddle cover
زین پیچ
saddle cover
غاشیه
pack saddle
زین بارگیری
saddle tree
قلتاق
saddle strap
فتراک
saddle strap
تسمه زین
saddle point
نقطه زینی
saddle point
منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
saddle point
نقطه زینی شکل
saddle link
حلقه زین دار
saddle leather
چرم زین سازی
saddle horse
اسب سواری
Roll the blanket round yourself.
پتو رابدور خودت بپیچ
the wrong side of a blanket
پشت پتو
I pulled the blanket over my head .
پتو راکشیدم سرم
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
saddle bronc riding
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com