English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
Other Matches
safety locking devices قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
locking device ابزار
safety device خارضامن
safety device ضامن
safety device دستگاه ضامن
locking قفل شدنی
locking قفل
locking قفل شدگی
self locking قفل شونده بطور خود کار
locking mechanism مسدودکنندگی
locking pin پین مسدودکننده
locking screw پیچ پشت گیر
locking wire سیم ایمنی
locking wire سیم بست
locking button دکمهقفل
wire locking بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
locking bolt پیچ مسدودکننده
locking action اثر سدکنندگی
locking lever سطحقفل
locking a disk قفل کردن یک دیسک
locking ring حلقهقفلکننده
file locking قفل کردن فایل
table-locking clamp گیرهقفلصفحه
blade locking bolt توپکقفللبه
screw locking nut مهرهقفلپیچ
levelling head locking knob دکمهقفلسرترازیاب
right safety مهرهمحافظراست
safety اطمینان
safety ایمنی
safety سلامت
safety امنیت
safety امنیت محفوفیت
safety تامین
safety اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
safety بی خطری
safety برقرار کردن تامین
safety نجات
overall safety ایمنی کامل
safety به ضامن کردن ضامن
safety بازی بیلیارد دفاعی که گویها را در جای نامناسبی برای حریف باقی می گذاردضامن تفنگ
factor of safety ضریب اطمینان
safety lamp فانوس
safety lamp چراغ اطمینان
safety lamp چراغ ایمنی
safety motive انگیزه ایمنی
safety lanes مسیرهای امن دریایی
safety match کبریت بی خطر
safety lock چفت ضامن سلاح
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lever اهرم ضامن
safety lock ضامن اسلحه
safety lock قفل ضامن
safety limit حد تامین
safety precaution پیش بینیهای احتیاطی
put on safety روی ضامن گذاشتن
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
safety valve دریچه اطمینان
safety stop ترمز خطر
safety stock موجودی تضمینی
safety stock موجودی ذخیره انبار
safety stakes دستکهای تامین
safety boat قایق نجات
safety regulations ایین نامه جلوگیری از خطر
safety razor تیغ خود تراش
safety trap تله ایمنی
safety post پایه ایمنی
safety plug پولک اطمینان
safety officer افسر تامین یکان
safety wire سیم ضامن
factor of safety عامل تامین
factor of safety ضریب تامین ضریب اطمینان
safety fuze ماسوره تامینی
safety fuse فیوز ایمنی
safety fuse فیوز اطمینان
safety fuse فیوز
safety fork گیره ضامن
safety fork دوشاخه امنیت
safety biltz حمله با روش استفاده ازبازیگر بالا
safety bolt ضامن
safety bolt تفنگ ضامن دار
safety fence جانپناه
safety fence جانپناه کنار راه
safety factor عامل تامین
safety factor ضریب تامین
safety diagram دیاگرام تامین
safety card کارت تامین جنگ افزار
safety card کارت تامین اتشبار
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
safety gap دهانه حفافت
safety glass عینک ایمنی
factor of safety سازه ابیمی
factor of safety عامل اطمینان
safety glass شیشه نشکن
safety fuze چاشنی
safety lamp چراغ بی خطر معدن ذغال سنگ
safety island سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
safety hook قلاب اطمینان
safety hazard مخاطره ایمنی
safety glasses عینک ایمنی
flame safety ایمنی در مقابل شعله اتش
free safety مدافع در منطقه ضعف
safety glass شیشه اطمینان
safety glass شیشه بی خطراتومبیل
safety glass شیشه ایمنی
put on safety به ضامن کردن
safety wire اشبیل ضامن
safety net وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
failure safety ایمنی در برابر خرابی
failure safety قابلیت اطمینان
failure safety قابلیت اعتماد
safety lever دستگیره ضامن
safety interlocks قفل های ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety interlock قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
safety mechanism ساز و کار ایمنی
for reasons of safety به خاطر دلایل امنیتی
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
safety nets وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety-valve دریچه اطمینان
safety-valves دریچه اطمینان
safety pin اشبیل ضامن
safety pin خار ضامن میله ضامن
safety pins اشبیل ضامن
safety pins خار ضامن میله ضامن
safety belt کمربند ایمنی
safety belt کمربند اطمینان
safety belt کمربند نجات
safety belt کمربند رکاب
safety belts کمربند ایمنی
safety belts کمربند اطمینان
safety belts کمربند نجات
safety belts کمربند رکاب
reasons of safety دلایل امنیتی
safety catch ضامنتفنگ
safety wire سیم ایمنی
safety stop ضامن اسلحه گیره ضامن
right safety back مهرهمحافظعقبیراست
safety area مهرهایپشتدست
safety binding نوارامنیت
safety cage قفسهبازی
safety cap کلاهکامنیتی
safety chain زنجیرهامنیت
safety earmuff گوشپرشامنیتی
left safety مهرهمفمنچپ
weak safety جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
safety zone بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
coefficient of safety ضریب اطمینان
ship safety سلامت کشتی
troop safety تامین عده ها
troop safety حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
strong safety مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
safety boot چکمهیایمنی
can one pass it with safety? ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
angle of safety زاویه تامین گلوله
angle of safety زاویه امنیت
safety scissors قیچیناخنگیر
safety tank منبعامنیت
safety rail سپرامنیتی
safety tether احتیاجاتامنیتی
safety thermostat ترموساتامنیتی
safety thong تسمهامنیتی
safety goggles عینکایمنی
safety pad تشکنجات
safety handle دستهایمنی
to put safety first [foremost] اولویت اول را به ایمنی دادن
steel safety wheel فلزایمنیچرخ
to carry a piece at safety تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
ultimate factor of safety ضریب اطمینان اختیاری
drivebelt safety guard محافظهتسمهگرداننده
left safety back مهرهمحافظعقبی
healt and safety commision کمیسیون سلامت و امنیت
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device عامل
device name نام دستگاه
device PRN برای پورت چاپگر
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device وسیله جانبی
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device ضامن
device وسیله
device تمهید
device ابزار
device اسباب
device شعار دستگاه
device اختراع
device شیوه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com