Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (7 milliseconds)
English
Persian
saving grace
وجدان
Other Matches
d. of grace
مهلت
grace
موردلطف قراردادن
grace
اراستن
grace
زینت بخشیدن
grace
فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace
لذت بخشیدن مشعوف ساختن
grace
مهلت
grace
تایید کردن
grace
لطف
to say grace
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
grace
جذابیت افسونگری
grace
قرعه
grace
تایید
grace
مرحمت
grace
براز
grace
زیبایی خوبی
grace
خوش اندامی
grace
فرافت فریبندگی
grace
دعای فیض و برکت
grace
اقبال
grace
بخشش بخت
grace
بخشایندگی
grace
خوش نیتی
days of grace
مهلت اضافی
days of grace
ایام مهلت
date of grace
مدت مجاز برای پرداخت سفته و برات پس از سر رسید
free grace
توفیق بی منت الهی
grace cup
گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
grace note
نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
grace of god
موهبت الهی
grace period
دوره مهلت
period of grace
مهلت پرداخت
period of grace
ضرب الاجل
state of grace
تائید
state of grace
توفیق
with a bad grace
به اکراه ازروی بی میلی
with a good grace
باحسن نیت قلبا
fall from grace
<idiom>
منتفی شدن
period of grace
مهلت
coup de grace
کشتن از روی ترحم
by the grace of god
به توفیق خدا
act of grace
امتیاز
ask for days grace
دو روز مهلت خواستن
bow grace
دفرای سینه
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
saving
صرفه جویی
saving
نجارت دهنده
saving
پس انداز
saving
رستگار کننده پس انداز
To give somebody a few days grace .
بکسی چند روز مهلت دادن
grant a period of grace
امهال
grant a period of grace
ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
grant a period of grace
مهلت دادن
saving equation
معادله پس انداز
saving function
تابع پس انداز
saving function
صورت مقدار پس انداز درامدشخص
saving bank
بانک پس انداز
saving account
حساب پس انداز
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
saving motive
انگیزه پس انداز
saving ratio
نسبت پس انداز
face-saving
آبرو نگهدار
I'm saving up for a new bike.
من برای یک دوچرخه جدید صرفه جویی می کنم.
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
face-saving
مراعات کنندهی فواهر
theory of saving
نظریه مربوط به پس انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
He is saving his money.
پولهایش راجمع می کند
saving your reverence
دورازجناب شما
saving rate
نرخ پس انداز
rate of saving
نرخ پس انداز
private saving
پس انداز خصوصی
intended saving
پس انداز مورد انتظار
cost saving
درامد حاصل از تقلیل هزینه
actual saving
پس انداز واقعی
aggregate saving
پس انداز کل
gas saving
صرفه جویی در مصرف بنزین
ex post saving
واقعی
ex post saving
پس انداز
ex ante saving
پیش بینی شده
ex ante saving
پس انداز
compulsory saving
پس انداز اجباری
forced saving
پس انداز اجباری
labor saving
کاراندوز
permanent saving
پس انداز دائمی
labour saving
کار کم کن رنج گاه
personal saving
پس انداز شخصی
labour-saving
کار کم کن رنج گاه
net saving
پس انداز خالص
negative saving
پس انداز منفی
national saving
پس انداز ملی
planned saving
پس انداز برنامه ریزی شده
capital saving technique
فن تولید سرمایه اندوز
saving and loan associations
شرکتهای پس انداز و وام
energy saving bulb
حبابحافظانرژی
labor saving devices
ابزارهای کاراندوز
daylight saving time
ساعت تابستانی
daylight saving time
افزودن یک ساعت بر ساعات روز
net business saving
پس انداز خالص شرکتها
soil saving dam
سد محافظ خاک
labor saving techinque
فن کاراندوز
wealth saving relationship
رابطه ثروت و پس انداز
Saving your presence . present company excepted .
بلانسبت شما !
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com