English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
schedule report گزارش زمانبندی شده
Other Matches
vi schedule برنامه فاصلهای متغیر
schedule برنامه زمان بندی فهرست
schedule در برنامه منظورکردن
schedule فهرست راهنمای قانون
schedule ریز برنامه
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule زمانبندی
fi schedule برنامه فاصلهای ثابت
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
fr schedule برنامه نسبتی ثابت
vr schedule برنامه نسبتی متغیر
schedule برنامه ریزی کردن پیش بینی کردن
schedule فرانما
schedule جدول
schedule صورت فهرست
schedule برنامه
schedule دربرنامه گذاردن
schedule صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedule برنامه ریزی کردن
schedule برنامه زمانی
schedule زمان بندی کردن
schedule برنامه زمان بندی
schedule برنامه اجرائی
assault schedule برنامه هجوم
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
interval schedule برنامه فاصلهای
landing schedule برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
shift schedule برنامه شیفت کاری
indifference schedule جدول بی تفاوتی
consumption schedule جدول مصرف
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
demand schedule جدول تقاضا
work schedule برنامه کار
schedule an appointment قرار ملاقات گذاشتن
dive schedule جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
employment schedule برنامه استفاده از ناو
employment schedule برنامه ماموریت ناو
shift schedule برنامه نوبت کاری
maintenance schedule برنامه نگهداشت
schedule of targets برنامه اماجها
ratio schedule مقیاس نسبتی
rating schedule مقیاس درجه بندی
shift schedule برنامه زمان کاری
schedule of fires برنامه ساعتی اتشها
project schedule زمان بندی پروژه
subject schedule برنامه موضوعی
subject schedule برنامه جزء جزء
supply schedule جدول عرضه
tariff schedule جدول تعرفه
time schedule برنامه زمانی
schedule date موعد طبق برنامه
schedule maintenance نگهداشت زمان بندی شده
optimum schedule مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
schedule maintenance نگهداری زمانبندی شده
schedule of fires برنامه اتشها
schedule of targets برنامه هدفها
fixed interval schedule برنامه فاصلهای ثابت
fixed ratio schedule برنامه نسبتی ثابت
variable ratio schedule برنامه نسبتی متغیر
variable interval schedule برنامه فاصلهای متغیر
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
individual demand schedule صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
market demand schedule صورت تقاضاهای خریدارجزء در بازار
edward's personal preference schedule مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی
the report goes چنین گویند
report شایعه
report گزارش
report اطلاع دادن
report گزارش دادن به
report خبردادن
report معرفی کردن خود
report خبر
report گزارش دیدبانی
report شهرت
report انتشار
report مدرک
report گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report گواهی
report صدا
report گزارش دادن
report صدای شلیک
report program برنامه گزارش
report writer گزارش نویسی
report writer نویسنده گزارش
submit a report گزارش دادن
subemit a report گزارش دادن
school report گزارش اموزشگاه
self report inventories پرسشنامههای خودسنجی
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
situation report گزارش وضعیت
snap report گزارش فوری یا انی
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
survey report گزارش بازرسی
to make out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
viva report گزارش شفاهی
to draw up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
to report to the police خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
to write out a report به تفصیل نوشتن گزارشی
press report گزارش خبری
technical report گزارش فنی
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
status report گزارش وضعیت
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to report oneself حاضر شدن وخود را معرفی کردن
to write up a report به تفصیل نوشتن گزارشی
report cards کارنامه
error report گزارش خطا
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
feeder report گزارشات تکمیلی
feeder report گزارشات بعدی
final report گزارش نهایی
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
fitness report تعرفه خدمتی
flash report گزارش انی
flash report گزارش برق اسا
hot report گزارش مهم
hot report اطلاعات مهم کسب شده از روی تفسیرعکس هوایی
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
interim report گزارش پیشرفت کار
internal report گزارش داخلی
draft report گزارش نیمه نهایی
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
an incomprehensive report گزارش کوتاه
annual report گزارش سالانه
annual report گزارش سالیانه
report card کارنامه
command report گزارش فرماندهی
contact report گزارش اخذ تماس
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
detailed report گزارش مشروح
docking report گزارش تعمیر ناو
management report گزارش مدیریت
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
readiness to report حاضر جوابی
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report file فایل گزارش
report generator تولیدگزارش
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generation تولید گزارش
report generator گزارش زا
report generator مولد گزارش
report generator نرم افزاری که امکان ادغام فایل ازپایگاه داده ها به متن را میدهد
quarterly report گزارش سه ماهه
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
report generator برای تامین گزارش کامل
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
of good report نیک نام
periodic report گزارش دورهای
report generation گهارش زایی
readiness to report امادگی برای پاسخ دادن
progress report گزارش پیشرفت کار
report program generator زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
report progarm generator زبان ار- پی- جی
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
weekly progress report گزارش هفتگی کار
project technical report گزارش فنی طرح
project technical report گزارش فنی پروژه
a true and accurate report گزارشی درست و دقیق
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
report tothe director خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
to report somebody [to the police] for breach of the peace از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
practical extraction and report language زبان برنامه نویسی مفسر
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com